کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُضَارٍّ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مُضَارٍّ
فرهنگ واژگان قرآن
زيانبار(از مصدر مضارة است که به معناي ضرر رساندن به غير است)
-
واژههای مشابه
-
مضار
واژگان مترادف و متضاد
مضرتها، زیانها، گزندها، ضررها، مضرات ≠ منافع، منفعتها، فواید، بهرهها، سودها
-
مضار
فرهنگ فارسی معین
(مَ رّ) [ ع . ] (اِ.) جِ مضرت .
-
مضار
لغتنامه دهخدا
مضار. [ م َ ضارر ] (ع اِ) ج ِ مضرة. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بمعنی گزند و نقصان است . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) : با خود گفتم ای نفس میان منافع و مضار خویش فرق نمی کنی . (کلیله چ مینوی ص 45).قدرتت چون زبون نواز شودصولتت چون رود به دفع مض...
-
مضار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مضارّ، جمعِ مَضَرَّة] [قدیمی] mazār[r] = مضرت
-
واژههای همآوا
-
مزار
واژگان مترادف و متضاد
۱. آرامگاه، تربت، حرم، خاکجا، قبر، گور، لحد، مثوی، مدفن، مرقد، مقبره ۲. ضریح، زیارتگاه
-
مضار
واژگان مترادف و متضاد
مضرتها، زیانها، گزندها، ضررها، مضرات ≠ منافع، منفعتها، فواید، بهرهها، سودها
-
مزار
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) گور، قبر، به ویژه قبری که زیارتگاه باشد.
-
مضار
فرهنگ فارسی معین
(مَ رّ) [ ع . ] (اِ.) جِ مضرت .
-
مذار
لغتنامه دهخدا
مذار. [ م ِ ] (ع ص ) امراءة مذار؛ زن سخن چین . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
مذار
لغتنامه دهخدا
مذار. [ م ُ ذارر ] (ع ص ) ناقة مذار؛ ناقه ٔ بدخو. (منتهی الارب ) (از متن اللغة). مذائر. (متن اللغة).
-
مذئر
لغتنامه دهخدا
مذئر. [ م ُ ءِ ] (ع ص ) در خشم آورنده و ترساننده . (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از اذئار. رجوع به اذئار شود. || حریص و دلیرگرداننده و برآغالنده . (از ناظم الاطباء). رجوع به اذئار شود.
-
مذعر
لغتنامه دهخدا
مذعر. [ م ُ ع ِ] (ع ص ) ترساننده . (آنندراج ). خوف دهنده . (از متن اللغة). نعت فاعلی است از اذعار. رجوع به اذعار شود.