کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُرْسِلَةٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مُرْسِلَةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
فرستنده
-
واژههای مشابه
-
مرسله
فرهنگ فارسی معین
(مُ سَ لِ) [ ع . مرسلة ] 1 - (اِمف .) فرستاده شده . 2 - (اِ.) گوشواره .
-
مرسلة
لغتنامه دهخدا
مرسلة. [ م ُ س َ ل َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث مرسَل ، نعت مفعولی از مصدر ارسال . فرستاده شده . ارسال شده . گسیل داشته . رجوع به مرسل و ارسال شود. || آویخته شده . فروهشته . || در انواع احادیث ، احادیث مرسلة، حدیثهای مرسل . آن حدیثها که اسناد متصله ٔ آن تا ت...
-
مرسلة
لغتنامه دهخدا
مرسلة. [ م ُ س ِ ل َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث مرسِل ، نعت فاعلی از مصدر ارسال . فرستنده . ارسال دارنده : و انی مرسلة الیهم بهدیة فناظرة بم یرجع المرسلون . (قرآن 35/27)؛ من فرستنده هستم به سوی ایشان هدیه ای را تا ببینم فرستادگان با چه چیز برمیگردند. و رجوع ...
-
مرسله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مرسلَة، جمع: مرسلات] morsale گردنبند بلندی که روی سینه بیفتد.
-
ذراع مرسله
لغتنامه دهخدا
ذراع مرسله . [ ذِ ع ِ م ُ س َ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نیم ذرع متعارف ماست . یاقوت در معجم البلدان در شرح کلمه ٔ سواد گوید: و طول الفرسخ اثنا عشر الف ذراع بالذراع المرسلة. پس از این روی ذراع مرسله نیم ذرع متعارف امروزی است و باز گوید: و یک...
-
مرسله بند
لغتنامه دهخدا
مرسله بند. [ م ُ س َ ل َ / ل ِ ب َ ] (اِ مرکب ) بندی که مرسله را بدان در گلو آویزان کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به مرسلة شود. || (نف مرکب ) که مرسله بند کند. بندکننده و به رشته کننده ٔ گلوبند. مرسله پیوند.
-
مرسله پیوند
لغتنامه دهخدا
مرسله پیوند. [ م ُ س َ ل َ / ل ِ پ َی ْ / پ ِی ْ وَ ] (نف مرکب ) مرسله پیوندنده . پیونددهنده مرسله . برشته کشنده و پیوند و نظم دهنده مرسله . کنایه از زینت بخش . (آنندراج ) : سابقه سالار جهان قدم مرسله پیوند گلوی قلم . نظامی (از آنندراج ).|| کنایه از ...
-
واژههای همآوا
-
مرسلة
لغتنامه دهخدا
مرسلة. [ م ُ س َ ل َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث مرسَل ، نعت مفعولی از مصدر ارسال . فرستاده شده . ارسال شده . گسیل داشته . رجوع به مرسل و ارسال شود. || آویخته شده . فروهشته . || در انواع احادیث ، احادیث مرسلة، حدیثهای مرسل . آن حدیثها که اسناد متصله ٔ آن تا ت...
-
مرسلة
لغتنامه دهخدا
مرسلة. [ م ُ س ِ ل َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث مرسِل ، نعت فاعلی از مصدر ارسال . فرستنده . ارسال دارنده : و انی مرسلة الیهم بهدیة فناظرة بم یرجع المرسلون . (قرآن 35/27)؛ من فرستنده هستم به سوی ایشان هدیه ای را تا ببینم فرستادگان با چه چیز برمیگردند. و رجوع ...
-
جستوجو در متن
-
مراسل
لغتنامه دهخدا
مراسل . [ م َ س ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُرسَل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مرسل شود. || ج ِ مُرسَلَة است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مرسلة شود.
-
گلوند
فرهنگ فارسی معین
(گَ وَ) (اِمر.) 1 - گلوبند. 2 - هر چیز که به طریق تحفه و هدیه به کسی فرستند، مرسله . 3 - گلوبند مانندی از گردو و انجیر که آن را به هدیه فرستند.