کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُراد بگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مراد
لغتنامه دهخدا
مراد. [ م ُ ] (اِخ ) سلطان مراد دوم ، از سلاطین عثمانی است . وی از 848 تا 850 و از 850 تا 855 هَ . ق . بر ممالک عثمانی سلطنت کرد. رجوع به سلسله های اسلامی ص 208 شود.
-
مراد
لغتنامه دهخدا
مراد. [ م ُ ] (اِخ ) سلطان مراد سوم ، از سلاطین عثمانی است و از 982 تا 1003 هَ .ق . سلطنت کرد. رجوع به سلسله های اسلامی ص 209 شود.
-
مراد
لغتنامه دهخدا
مراد. [ م ُ ] (اِخ ) مرادخان زند، از سرداران زندیه است ، ابتدااز سرکردگان سپاه کریم خان زند (وکیل الرعایا) بود، سپس به خدمت علی مرادخان زند در آمد و در سال 1194 هَ. ق . از طرف او با سپاهی مأمور فتح شیراز شد و پس از فتح شیراز به حکومت همدان منصوب گشت...
-
مراد
لغتنامه دهخدا
مراد. [ م ُ ] (اِخ ) نام تیره ای است از طایفه ٔ عکاشه ٔ ایل هفت لنگ . رجوع به جغرافیایی سیاسی کیهان ص 74. و رجوع به هفت لنگ شود.
-
مراد
لغتنامه دهخدا
مراد. [ م ُ ] (ع اِ) (از «رود») نعت مفعولی از اِرادة. آرزو. کام . خواسته . بویه . خواهش : چون جامه ٔ اشن به تن اندر کند کسی خواهد ز کردگار بحاجت مراد خویش . رودکی .بقا بادش چنان کو را مراد است همی تا چرخ گردون را مدار است . عنصری .رزبان برزد سوی رز گ...
-
مراد
لغتنامه دهخدا
مراد. [ م ُ ](اِخ ) سلطان مراد اول ، از سلاطین عثمانی است . وی از 769 تا 791 هَ . ق . بر اناطولی و بالکان و ممالک عربی حکمرانی کرد. رجوع به سلسله های اسلامی ص 208 شود.
-
مراد
لغتنامه دهخدا
مراد. [ م ُرْ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ مارِد. (از اقرب الموارد). رجوع به مارد شود.
-
مراد
دیکشنری فارسی به عربی
امنية , فحوي , هدف
-
مراد یافتن
واژگان مترادف و متضاد
کامرواشدن، کامیاب شدن، به امید و آرزوی خودرسیدن، به مقصود رسیدن، حاجتروا شدن، حاجتروا گشتن
-
یال مراد
لغتنامه دهخدا
یال مراد. [ م ُ ] (ص مرکب ) اسبی که یال دراز داشته باشد.(بهار عجم ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) : جلودارش ز بخت خویش شاد است روا کامش از این یال مراد است .شفیعاثر (در تعریف اسب . از بهارعجم ).
-
wish tree
درخت مراد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] درختی که معمولاً برحسب گونه یا موقعیت مکانی یا وضعیت ظاهر برای ادای نذورات و برآورده شدن حاجات مورد توجه قرار میگیرد
-
حصن مراد
لغتنامه دهخدا
حصن مراد. [ ح ِ ن ِ ؟ ] (اِخ ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 1 ص 136، 396).
-
دره مراد
لغتنامه دهخدا
دره مراد. [ دَرْ رَ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کمازان شهرستان ملایر. واقع در 38هزارگزی جنوب شهر ملایر و 27 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ ملایر به اراک ، با 431 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ده مراد
لغتنامه دهخدا
ده مراد. [ دِه ْ م ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش ایذه شهرستان اهواز. واقع درسیزده هزارگزی جنوب باختری ایذه . دارای 135 تن سکنه . آب آن از چاه و قنات تأمین می شود. ساکنین از طایفه ٔ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
مراد هادی
لغتنامه دهخدا
مراد هادی . [ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش شوش شهرستان دزفول ؛ در 12هزارگزی جنوب شرقی شوش و 2هزارگزی راه اهواز به دزفول ، در دشت گرمسیری واقع و دارای 500 تن سکنه است . آبش از رودخانه ٔکرخه تأمین می شود و محصولش غلات ، برنج ، کنجد و ش...