کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُدبِر و مُحیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مُدبِر و مُحیل
فرهنگ گنجواژه
زیرک.
-
واژههای مشابه
-
مدبر
واژگان مترادف و متضاد
ادبار، بختبرگشته، بدبخت، شوربخت، کوربخت، مفلوک ≠ مقبل
-
مدبر
واژگان مترادف و متضاد
صاحبتدبیر، صاحب اندیشه، بصیر، چارهاندیش، اندیشمند، بادرایت، سیاستمدار، کاردان، مدیر ≠ بیکیاست
-
مدبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی، مقابلِ مُقبِل] [قدیمی] modber بدبخت؛ بختبرگشته.
-
مدبر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] modabbar ۱. پروردهشده.۲. (اسم، صفت) بندهای که پس از مرگ صاحب خود آزاد شود.
-
مدبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] modabber ۱. تدبیرکننده؛ باتدبیر؛ چارهجو.۲. از نامهای خداوند.
-
مدبر
فرهنگ فارسی معین
(مُ دَ بِّ) [ ع . ] (اِفا.) تدبیرکننده ، صاحب تدبیر.
-
مدبر
فرهنگ فارسی معین
(مُ بَ) [ ع . ] (اِمف .) بخت برگشته ، بدبخت .
-
مدبر
دیکشنری عربی به فارسی
پيش انديشيده , عمدي
-
هفت مدبر
لغتنامه دهخدا
هفت مدبر. [ هََ م ُ دَب ْ ب ِ ] (اِ مرکب ) سبعه ٔ سیاره است که آنها را در زندگی آدمی مؤثر میدانسته اند : ای هفت مدبر که در این پرده سراییدتا چند چو افتید دگرباره برآیید؟ناصرخسرو.
-
ابن مدبر
لغتنامه دهخدا
ابن مدبر. [ اِ ن ُ م ُ دَب ْ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن مدبر شود.
-
ربع مدبر
لغتنامه دهخدا
ربع مدبر. [ رُ ع ِ م ُ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ربع مؤنث . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به ربع مؤنث شود.