کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُخْتَال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مُخْتَال
فرهنگ واژگان قرآن
کسي است که دستخوش خيالات خود شده ، و خيالش او را در نظر خودش شخصي بسيار بزرگ جلوه داده ، در نتيجه دچار به کبر گشته ، از راه صواب گمراه شده است ( اسب را هم اگر خيل ميخوانند براي این است که با غرور راه می رود)
-
واژههای مشابه
-
مختال
واژگان مترادف و متضاد
خودبزرگبین، خودبزرگنگر، خودبین، خودپسند، خودخواه، متکبر
-
مختال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] moxtāl متکبر و خودپسند.
-
مختال
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) مرد متکبر و خودپسند.
-
مختال
لغتنامه دهخدا
مختال . [ م ُ] (ع ص ) (از «خ ی ل ») مرد متکبر. (منتهی الارب ). متکبر.(غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مرد متکبر و خودپسند. (ناظم الاطباء): مختال آن است که خود را عظیم داند. (کشف الاسرار ج 2 ص 502). و رجوع به اختیال شود.
-
واژههای همآوا
-
مختال
واژگان مترادف و متضاد
خودبزرگبین، خودبزرگنگر، خودبین، خودپسند، خودخواه، متکبر
-
مختال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] moxtāl متکبر و خودپسند.
-
مختال
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) مرد متکبر و خودپسند.
-
مختال
لغتنامه دهخدا
مختال . [ م ُ] (ع ص ) (از «خ ی ل ») مرد متکبر. (منتهی الارب ). متکبر.(غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مرد متکبر و خودپسند. (ناظم الاطباء): مختال آن است که خود را عظیم داند. (کشف الاسرار ج 2 ص 502). و رجوع به اختیال شود.
-
جستوجو در متن
-
خودپسند
واژگان مترادف و متضاد
ازخودراضی، خودبین، خودخواه، سرگران، متفرعن، متکبر، مختال، مدمغ، معجب، مغرور ≠ خودگداز، غیرپسند
-
خودخواه
واژگان مترادف و متضاد
خودبین، خودپسند، خودرای، متفرعن، متکبر، مختال، مدمغ، مستبد، معجب، مغرور ≠ غیرخواه
-
پر از خود
لغتنامه دهخدا
پر از خود. [ پ ُ اَ خوَد / خُدْ ] (ص مرکب ) متکبر. پرمدّعا. پراِدعا. مختال . مغرور. خودپسند. کله پرباد : تو از خود پری زان تهی میروی .سعدی .