کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُحَرَّمٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مُحَرَّمٌ
فرهنگ واژگان قرآن
تحریم شده - حرام شده
-
مُحَرَّمٌ
فرهنگ واژگان قرآن
حرام شده - ممنوع شده (هم ممنوع حكمي وهم قهري)
-
واژههای مشابه
-
محرم
واژگان مترادف و متضاد
۱. رازپوش، رازدار، رازنگهدار، سرنگهدار، معتمد، موثق ۲. انیس، مقرب، مونس، ندیم ۳. آشنا، خویش، خویشاوند، نزدیک ۴. همسر، زوجه ۵. حرام، ناشایست ≠ نامحرم
-
محرم
واژگان مترادف و متضاد
زایر احرامبسته، مقیمحرم ≠ محل
-
محرم
فرهنگ واژههای سره
رازدار، آشنا
-
محرم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: محارم] mahram ۱. (فقه) خویشاوند نزدیک یا عضو خانواده که زناشویی با او حرام است.۲. (فقه) ویژگی آنکه پوشیدن سر و روی از او واجب نیست.۳. بسیارصمیمی و امین.
-
محرم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (فقه) mohrem کسی که احرام حج بسته باشد؛ کسی که جامۀ احرام بر تن دارد.
-
محرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] moharram ماه اول از سال هجری قمری؛ شهرالحرام؛ محرمالحرام. Δ این ماه را برای آن محرم گفتهاند که عرب در این ماه جنگ کردن را حرام میدانستند.
-
محرم
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - از اعضای نزدیک خانواده ، کسی که ازدواج با او حرام باشد. 2 - کنایه از: زن ، زوجه . 3 - خویشاوند، خویش . 4 - آشنا. 5 - هم راز. ج . محارم .
-
محرم
فرهنگ فارسی معین
(مُ رِ) [ ع . ] (اِفا.) کسی که لباس احرام بر تن دارد.
-
محرم
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ رَّ) [ ع . ] (اِمف .) نام ماه اوُل از دوازده ماه قمری .
-
محرم
لغتنامه دهخدا
محرم . [ م َ رَ ] (ع ص ، اِ) ناشایست . حرام . (منتهی الارب ). حرام کرده ٔ خدا. (ناظم الاطباء). ج ، محارم . || حرمت . || رحم محرم یا ذومحرم ؛آنکه نکاح با او روا نباشد. (منتهی الارب ). زنی که نکاح کردن آن بر مرد برای همیشه حرام باشد به سبب خویشاوندی یا...
-
محرم
لغتنامه دهخدا
محرم . [ م ُ ح َرْ رَ ] (اِخ ) ابن پیر محمدبن مزید، مکنی به ابوالفیض قسطمونی . او راست : ترغیب المتعلمین ، القول البدیع فی الصلاة علی الحبیب الشفیع، و رساله ای مشتمل بر ده مطلب که از تفاسیر و کتب مشهور فراهم کرده است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
محرم
لغتنامه دهخدا
محرم . [ م ُ ح َرْ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن عارف . متوفی در جمادی الاولی 971هَ . ق . اوراست رساله ای در رضاع . (از یادداشت مرحوم دهخدا).