کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَکَرَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مکر و تیتال
فرهنگ گنجواژه
حیله.
-
مکر و حیله
فرهنگ گنجواژه
حیله.
-
مکر و دستان
فرهنگ گنجواژه
حیله.
-
واژههای همآوا
-
مکر
واژگان مترادف و متضاد
۱. تزویر، تغابن، چاره، حقه، حیله، فسوس، محال، خدعه، خدیعت، دستان، دغا، شید، غدر، فریب، رنگ، زرق، ناموس، فسون، کید، نارو، نیرنگ ۲. فریفتن، خدعه کردن
-
مکر
فرهنگ واژههای سره
ترفند، فریب، نیرنگ
-
مکر
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) فریب ، حیله .
-
مکر
فرهنگ فارسی معین
(مِ کَ رّ) [ ع . ] (ص .) 1 - سخت حمله کننده در جنگ . 2 - شدید.
-
مکر
لغتنامه دهخدا
مکر. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مَکرَة.(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مکرة شود.
-
مکر
لغتنامه دهخدا
مکر. [ م َ ] (ع مص ) بدسگالیدن . (تاج المصادر بیهقی )(ترجمان القرآن ). بدسگالیدن و فریفتن . (مجمل اللغه ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خدعه کردن . (از اقرب الموارد) : استکباراً فی الارض و مکرالسیی ٔ و لایحیق المکر السیی ٔ الاباهله . (قرآ...
-
مکر
لغتنامه دهخدا
مکر. [ م َ ک َ ] (ع مص ) سرخ گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مکر
لغتنامه دهخدا
مکر. [ م َ ک َرر ] (ع اِ) حرب جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ). میدان جنگ و جای کارزار. (ناظم الاطباء). جای برگشتن و حمله آوردن در جنگ . (از اقرب الموارد).
-
مکر
لغتنامه دهخدا
مکر. [ م ِ ک َرر ] (ع ص ) برگردنده و حمله آورنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کَرّار. (از اقرب الموارد). || فرس مکر؛ اسب جنگ و حمله . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مکر
لغتنامه دهخدا
مکر.[ م َ ] (ع اِمص ، اِ) فریب . (منتهی الارب ). فریب . ریو. تنبل و حیله و خدعه و فریب دادگی و تزویر و ریا و دورویی و غدر. (ناظم الاطباء). فریب و با لفظ بستن و کردن مستعمل . (آنندراج ). دستان . فسون . افسون . گربزی . خداع . خدیعت . ترفند. کید. مکیدت ...
-
مکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] makr فریب؛ حیله؛ خدعه.
-
مَکْرَ
فرهنگ واژگان قرآن
مكر - حيله - نقشه كشيدن (کلمه مکر به معناي آن است که با حيله شخصي را از هدفي که دارد منصرف کني ،وبه دو قسم است ، يکي به نحوه پسنديده مثل اينکه بخواهي با حيله او را به کاري نيک وا بداري ، و چنين مکري به خدا هم نسبت داده ميشود ، همچنان که خودش فرمود : ...