کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَکش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
suction
مَکش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی، علوم سلامت] بیرون کشیدن گاز یا مایع با ایجاد فشار منفی و معمولاً بهوسیلۀ ابزار مکانیکی
-
واژههای مشابه
-
intake, inlet, admission 2, induction 3
مکش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] فرایندی که درطی آن مخلوط سوخت و هوا به داخل سیلندر وارد میشود
-
مکش
لغتنامه دهخدا
مکش . [ م َ ک ِ ] (اِمص ) مک و مص . || جذب و کشش . (ناظم الاطباء).
-
lumbar puncture, spinal puncture, thecal puncture, rachiocentesis, spinal tap
مازهمَکِش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] بیرون کشیدن مایع مغزینخاعی از بین مهرههای سوم و چهارم کمر برای تشخیص یا درمان
-
intake stroke,suction stroke, inlet stroke, admission stroke, induction stroke, charging stroke, feed stroke
مرحلۀ مکش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] نخستین مرحله از مراحل چهارگانۀ چرخۀ کار موتورهای درونسوز چهارزمانه که در آن مخلوط سوخت و هوا به داخل سیلندر مکیده میشود
-
کش مکش
فرهنگ فارسی معین
(کِ مَ کِ) (اِمر.) 1 - کشیدن و رها کردن . 2 - از هر سو کشیدن . 3 - جدال ، ستیزه .
-
کش مکش
فرهنگ گنجواژه
گرفتاری، دعوا، کشمکش.
-
ballast suction pipe
لولۀ مَکِش ترازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] لولهای برای پروخالی کردن آب از مخازن ترازۀ شناور
-
naturally aspirated engine, unsupercharged engine, normally aspirated engine, induction engine
موتور مکشطبیعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] موتوری که در آن، برخلاف موتورهای بسخوران و پرخوران، هوا با فشار هوای جوّ وارد سیلندر میشود
-
مکش مرگ ما
لغتنامه دهخدا
مکش مرگ ما. [ م َ ک ُ م َ گ ِ ] (ص مرکب ) با ناز و عشوه و جامه های نیکو. شیک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آدم نازک نارنجی وقر و فری و ژیگولو مآب . کسی که خود را به وضعی غیر عادی بیاراید و در رفتار خود قر و غمزه و غربیله ٔ فراوان داشته باشد. (فرهنگ ...
-
suck-swallow reflex
بازتاب مکش ـ بلع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] واکنشی که در آن پس از تماس لبهای نوزاد با پستان مادر یا سر پستانک، دهان باز و مکیدن و بلعیدن آغاز میشود
-
کش و مکش
فرهنگ گنجواژه
درگیری.
-
واژههای همآوا
-
مکش
لغتنامه دهخدا
مکش . [ م َ ک ِ ] (اِمص ) مک و مص . || جذب و کشش . (ناظم الاطباء).