کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَوَاقِيتُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مَوَاقِيتُ
فرهنگ واژگان قرآن
وعده گاهها یشان (جمع ميقات و میقات به معنی وقت معين شده براي عمل است و اين کلمه بر مکان معين براي عمل نيز اطلاق ميشود )
-
واژههای مشابه
-
مواقیت
واژگان مترادف و متضاد
میقاتها
-
مواقیت
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جِ میقات .
-
مواقیت
لغتنامه دهخدا
مواقیت . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ میقات . (اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). رجوع به میقات شود.- علم مواقیت ؛ علمی است که بوسیله ٔ آن اوقات و احوال روز و شب و کیفیت دسترسی به این اوقات شناخته می شودو فایده ٔ آن شناختن اوقات عبادات و دست یافتن...
-
مواقیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ میقات] [قدیمی] mavāqit = میقات
-
جستوجو در متن
-
میقات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] miqāt ۱. [جمع: مواقیت] محل قرار.۲. محل احرام بستن حجاج؛ موضعی که حجاج در آنجا احرام میبندند.۳. [جمع: مواقیت] [قدیمی] وقت؛ هنگام.
-
میقات
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) 1 - وقت ، هنگام کار. 2 - محل احرام بستن حاجیان . ج . مواقیت .
-
تقی الدین راصد
لغتنامه دهخدا
تقی الدین راصد. [ت َ قی یُد دی ن ِ ص ِ ] (اِخ ) محمدبن ابی الفتح محمدبن احمدبن محمدبن احمدبن یوسف بن الامیر منکو برس الاسدی تقی الدین ابوبکر الراصد. در سال 930 هَ . ق . در دمشق متولد شد و در 993 درگذشت . او راست : بغیة الطلاب من علم الحساب . بهجة الف...
-
تنجیم
لغتنامه دهخدا
تنجیم . [ ت َ ] (ع مص ) به بارها دادن مال و آنچه بدین ماند. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پاره پاره گذاردن وام را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پاره پاره گذاردن وام و دیه را. (از اقرب الموارد). || به نجوم حکم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ...
-
وراء
لغتنامه دهخدا
وراء. [ وَ ءَ / ءُ / ءِ ] (ع اِ) مبنی و مثلثةالاَّخر، جلو. پیش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قدام . (از ناظم الاطباء) || سپس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). پس . (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ).از اضداد است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مصغر آ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن حسن بن رافع الکواشی الموصلی المفسر الفقیه الشافعی ، مکنی به ابوالعباس و ملقب بامام موفق الدین . صاحب طبقات از ذهبی آرد که :احمد در عربیت و قراآت و تفسیر بارع بود و شاگردی پدر خویش و سخاوی کرده بود. و در زهد و صلاح ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن علی بونی قرشی . مکنی به ابوالعباس وملقب به تقی الدین و شرف الدین ؛ شیخ طریقت از مردم بونه شهری بافریقیه . وفات 622 هَ . ق . و بقولی 630 هَ . ق . او راست : کتاب اسرار الحروف و الکمات . کتاب فصول شمس المعارف الکبری فی خواص و ...
-
حسدای
لغتنامه دهخدا
حسدای . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اسحاق . یکی از مشاهیر علمای یهود اندلس در دوره ٔ ملوک امویست . وی طبیب الناصرلدین اﷲ حکم بن عبدالرحمان خلیفه ٔ اموی بود. و بواسطه ٔ قدر و اعتباری که نزد حَکَم خلیفه داشت عده ٔ بسیاری کتب عبری از بغداد جلب کرد و با آن کتب دی...