کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَوَاطِنَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مَوَاطِنَ
فرهنگ واژگان قرآن
موطنها - عرصه ها (کلمه مواطن جمع موطن و بمعناي جائي است که انسان در آن سکونت نموده ، و آن را وطن خودش قرار ميدهد . )
-
واژههای مشابه
-
مواطن
واژگان مترادف و متضاد
موطنها، وطنها، میهنها
-
مواطن
فرهنگ فارسی معین
(مَ طِ) [ ع . ] (اِ.) جِ موطن .
-
مواطن
لغتنامه دهخدا
مواطن . [ م َ طِ ] (ع اِ) ج ِ موطن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ص 96) (ناظم الاطباء). ج ِ موطن : مواطن مکه ؛ مواقف آن . مواطن حرب ؛ مشاهد آن . (یادداشت مؤلف ) : لقد نصرکم اﷲ فی مواطن کثیرة. (قرآن 25/9). رجوع به موطن شود.
-
مواطن
دیکشنری عربی به فارسی
تابع , رعيت , تبعه يک کشور , شهروند , هم ميهن , هم وطن , ملي , قومي , وابسته به قوم ياملتي , تبعه , بومي , اهلي , محلي
-
مواطن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ موطن] [قدیمی] mavāten = موطن
-
واژههای همآوا
-
مواطن
واژگان مترادف و متضاد
موطنها، وطنها، میهنها
-
مواطن
فرهنگ فارسی معین
(مَ طِ) [ ع . ] (اِ.) جِ موطن .
-
مواطن
لغتنامه دهخدا
مواطن . [ م َ طِ ] (ع اِ) ج ِ موطن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ص 96) (ناظم الاطباء). ج ِ موطن : مواطن مکه ؛ مواقف آن . مواطن حرب ؛ مشاهد آن . (یادداشت مؤلف ) : لقد نصرکم اﷲ فی مواطن کثیرة. (قرآن 25/9). رجوع به موطن شود.
-
مواطن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ موطن] [قدیمی] mavāten = موطن
-
جستوجو در متن
-
تبعه یک کشور
دیکشنری فارسی به عربی
مواطن
-
شهروند
دیکشنری فارسی به عربی
مواطن