کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَوعِدُ الإذاعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مَوعِدُ الإذاعة
معنی
زمان پخش برنامه
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مَوعِدُ الإذاعة
دیکشنری عربی به فارسی
زمان پخش برنامه
-
واژههای مشابه
-
موعد
واژگان مترادف و متضاد
۱. مهلت، وعده ۲. فصل، موسم، موقع، وقت، هنگام ۳. اجل
-
milestone
موعد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] زمانی مشخص در پروژه که نمایانگر وقوع رویدادی کلیدی در برنامۀ زمانبندی است
-
موعد
فرهنگ واژههای سره
زمان، سررسید
-
موعد
فرهنگ فارسی معین
(مُ عِ) [ ع . ] (اِ.) زمان یا مکان وعده داده شده . ج . مواعد.
-
موعد
لغتنامه دهخدا
موعد. [ م َ ع ِ ] (ع اِ) وعده جای . (منتهی الارب ). وعده جای و وعده گاه . (ناظم الاطباء). جای وعده کردن . (غیاث ). جای وعده کردن و وعده دادن . (آنندراج ). وعده گاه . ج ، مواعد. (مهذب الاسماء). مکان پیمان . جای عهد و پیمان . وعده جای . جای وعده . (یاد...
-
موعد
لغتنامه دهخدا
موعد. [ م َ ع ِ ] (ع مص ) نوید دادن . (منتهی الارب ). وعده دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). وعده کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
موعد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَوعد، جمع: مواعد] mo[w]'ed ۱. جای وعده کردن.۲. زمان وعده دادن.۳. عهدوپیمان.۴. (اقتصاد) سررسید.
-
مَّوْعِدٌ
فرهنگ واژگان قرآن
محل وعده - زمان وعده
-
موعد ملاقات
فرهنگ واژههای سره
زمان دیدار
-
موعد پرداخت
دیکشنری فارسی به عربی
مستحق
-
موعد رسیده
دیکشنری فارسی به عربی
متاخر
-
انقضاى موعد
دیکشنری فارسی به عربی
استحقاق
-
وقوع قبل از موعد مقرر
دیکشنری فارسی به عربی
توقع