کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَظنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مظان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مظانّ، جمعِ مظنة] mazān[n] = مظنه
-
گمانه
واژگان مترادف و متضاد
۱. ظن، مظنه ۲. احتمال
-
نرخ
واژگان مترادف و متضاد
ارج، ارزش، بها، قیمت، مظنه
-
قیمت
واژگان مترادف و متضاد
ارز، ارزش، بها، ثمن، مظنه، نرخ
-
مظان
فرهنگ فارسی معین
(مَ نّ) [ ع . ] (اِ.) جِ مظنه .
-
quotation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقل قول، عبارت، مظنه، اقتباس، بیان، ایراد
-
اقتباس
دیکشنری عربی به فارسی
ذکر , نقل قول , احضار , احضار به بازپرسي , تقديرازخدمات , تقديررسمي , بيان , ايراد , اقتباس , عبارت , مظنه , نقل کردن , مظنه دادن , نشان نقل قول
-
لَا تَرْجُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
امید ندارید - قائل نیستید - اعتقاد ندارید (کلمه رجاء در مقابل خوف است ، که اولي به معناي اميد ، و مظنه رسيدن به چيزي است که باعث مسرت است ، و دومي مظنه رسيدن به چيزي است که مايه اندوه باشد ، و منظور از کلمه رجاء درآیه شریفه ی "مَّا لَکُمْ لَا تَرْجُو...
-
quoting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقل قول، نقل قول کردن، مظنه دادن، نقل کردن، ایراد کردن، نقل بیان کردن
-
quote
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقل قول، نشان نقل قول، نقل قول کردن، مظنه دادن، نقل کردن، ایراد کردن، نقل بیان کردن
-
ارزش
واژگان مترادف و متضاد
۱. بها، ثمن، قیمت، مظنه، نرخ ۲. ارج، اهمیت ۳. اعتبار، سندیت ۴. استحقاق، شایستگی، قابلیت، لیاقت، منزلت
-
محبرة
لغتنامه دهخدا
محبرة. [ م َ ب َ رَ ] (ع اِ) سبب شادی و فراخی عیش . (ناظم الاطباء). النساء محبرة؛ ای مظنة للحبور و السرور. (منتهی الارب ).
-
خالة
لغتنامه دهخدا
خالة. [ ل َ ] (اِخ ) نام آبی است مر کلب بن وبرة را ببادیه ٔ شام . نابغه آرد:بخاله او ماء الذنابة او سوی مظنة کلب او میاه المواطر.(از معجم البلدان یاقوت حموی ج 3 ص 391).
-
بها
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارزش، ثمن، قیمت، ارز، ارج، مظنه، نرخ ۲. ارج، قدر، قرب، منزلت ۳. تاوان ۴. جلا، درخشندگی، درخشش، رونق ۵. شکوه، فر ۶. جلال، عظمت ۷. جمال، زیبایی ≠ زشتی ۸. حسن، نیکویی ≠ قبح، زشتی
-
ذواثیل
لغتنامه دهخدا
ذواثیل . [ اُ ث َ ] (اِخ ) ذواُثیل بنی جعفر، موضعی است قرب مدینه میان بدر و وادی الصفراء و بدان جا چشمه ٔ آبی است بنوجعفر را و نخل بسیار دارد و آن را اُثیل نیز گویند چنانکه در شعر قتیلة بنت النصر آمده است : یا راکباً ان الاثیل مظنةمن صبح خامسة و انت ...