کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَظنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مَظنه
لهجه و گویش تهرانی
ظاهراً، به گمانم
-
واژههای مشابه
-
مظنه
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارزش، بها، قیمت، گمانه، نرخ ۲. حدس، گمان ۳. تخمین
-
مظنه
فرهنگ فارسی معین
(مَ ظِ نَّ) [ ع . مظنة ] (اِ.) 1 - گمان ، پندار. 2 - در فارسی به معنای بها و نرخ کالا. ج . مظان . ؛ ~ دستِ کسی آمدن از قیمت یا وضع خبردار شدن .
-
مظنه
لغتنامه دهخدا
مظنه . [ م َ ظَن ْ ن َ / ن ِ ] (از ع ، اِ) گمان و پندارو اندیشه و قیاس و وهم و احتمال . || گویاو شاید و یحتمل . (ناظم الاطباء). || در تداول بازاریان ایران ، نرخ . بها و نرخ تقریبی . ج ، مظان و مظنه جات . (از یادداشت های به خط مرحوم دهخدا) .
-
مظنة
لغتنامه دهخدا
مظنة. [ م َ ظِن ْ ن َ ] (ع اِ) موضع ظن یا جای گمان بردن .ج ، مَظان . (آنندراج ) (غیاث ). جای گمان بردن چیزی راکه در آنجای است . ج ، مظان . (منتهی الارب ). جایی که گمان میرود چیزی در آنجا باشد. (ناظم الاطباء). مظنة الشی ٔ، جای معهود چیزی که گمان رود آ...
-
مظنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مظِنّة، جمع: مظانّ] maza(e)nne ۱. جایی که گمان وجود چیزی در آن برود؛ جای گمان بردن.۲. نرخ و ارزش کالا.
-
مظنه
دیکشنری فارسی به عربی
اقتباس
-
مظنه دادن
دیکشنری فارسی به عربی
اقتباس
-
واژههای همآوا
-
مظنه
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارزش، بها، قیمت، گمانه، نرخ ۲. حدس، گمان ۳. تخمین
-
مظنه
فرهنگ فارسی معین
(مَ ظِ نَّ) [ ع . مظنة ] (اِ.) 1 - گمان ، پندار. 2 - در فارسی به معنای بها و نرخ کالا. ج . مظان . ؛ ~ دستِ کسی آمدن از قیمت یا وضع خبردار شدن .
-
مظنه
لغتنامه دهخدا
مظنه . [ م َ ظَن ْ ن َ / ن ِ ] (از ع ، اِ) گمان و پندارو اندیشه و قیاس و وهم و احتمال . || گویاو شاید و یحتمل . (ناظم الاطباء). || در تداول بازاریان ایران ، نرخ . بها و نرخ تقریبی . ج ، مظان و مظنه جات . (از یادداشت های به خط مرحوم دهخدا) .
-
مظنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مظِنّة، جمع: مظانّ] maza(e)nne ۱. جایی که گمان وجود چیزی در آن برود؛ جای گمان بردن.۲. نرخ و ارزش کالا.