کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَرِضْتُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مَرِضْتُ
فرهنگ واژگان قرآن
مریض شدم - بیمار شدم
-
واژههای همآوا
-
مرذة
لغتنامه دهخدا
مرذة. [ م ُ رَذْ ذَ ] (ع ص ) ارض مرذة؛ زمینی که بر آن باران نرمه باریده . (از متن اللغة). رجوع به مُرذّ و ارذاذ شود.
-
مرزة
لغتنامه دهخدا
مرزة. [ م َ زَ ] (ع اِ) مرة از مصدر مرز. (اقرب الموارد). و رجوع به مرز شود.
-
مرزة
لغتنامه دهخدا
مرزة. [ م ِ زَ ] (ع اِ) قطعه . (اقرب الموارد). پاره ای . (از منتهی الارب ). قطعه ای از چیزی . (از متن اللغة).
-
مرضة
لغتنامه دهخدا
مرضة. [ م َ ض َ ] (ع اِ) وعکة. سرماخوردگی . کسالت . مرض . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
مرضة
لغتنامه دهخدا
مرضة. [ م ِ رَض ْ ض َ ] (ع اِ) خرمای کوفته از خسته ٔ پاک کرده در شیر تر نهاده ، یا عام است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مُرِضَّة. || وسیله ای که بدان نیمکوب کنند و خرد نمایند. (از اقرب الموارد). آنچه بدان خرمن نرم کنند. ج ، مراض ّ. (مهذب الاسم...
-
مرضة
لغتنامه دهخدا
مرضة. [ م ُ رِض ْ ض َ ] (ع ص ) یک خوردنی یا نوشیدنی که خوردن یانوشیدن آن عرق آرد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شیر بریده ٔ زرد آب جدا شده از وی . (منتهی الارب ). لبن خاثر. (یادداشت مرحوم دهخدا). || دوغ شیر بردوشیده . (مهذب الاسماء). || خرمای ...
-
مرضة
لغتنامه دهخدا
مرضة. [م َ رِ ض َ ] (ع ص ) مؤنث مرِض . رجوع به مَرِض شود.
-
جستوجو در متن
-
تقلیح
لغتنامه دهخدا
تقلیح . [ ت َ ] (ع مص ) دندان پاک کردن از زردی . (تاج المصادر بیهقی ). پاک کردن زردی دندان و مانند آن . فی المثل عود یقلح ؛ای یقنی اسنانه ُ و یعالج من القلح . من باب قردت البعیر و مرضت الرجل ؛ یعنی بیمار را بیمارداری کردم و کنه ٔ شتر پاک کردم . (منته...
-
اعشاف
لغتنامه دهخدا
اعشاف . [ اِ] (ع مص ) بیمار شدن و ناگوارا گردیدن ، یقال : اکلته فاعشفت عنه ؛ ای مرضت و لم یهناء لی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بیمار شدن و ناگوار گردیدن . (آنندراج ). گوارا نبودن غذا و بیمار گردیدن از آن . (از اقرب الموارد). || پلید داشتن و مکرو...
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی حرمازی ابوعلی . از موالی و بستگان بنی هاشم و از آل سلیمان بن علی بن عبداﷲبن عباس است و از آن روی وی را به حرماز نسبت دادند که روزگاری در بصره میان بنی حرماز منزل داشت و حرماز لقب است و نام پدر این قبیله حارث بن مالک ب...
-
تجنیس خط
لغتنامه دهخدا
تجنیس خط. [ ت َ س ِ خ َطط / خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) این صنعت را مضارعه و مشاکله نیز خوانند و این چنان باشد که دو لفظ آورده باشد که در خط متشابه یکدیگر باشند و در نطق مخالف ، مثالش از قرآن :وَ هُم یَحسبون َ اَنهم یُحسنون َ صُنْعاً . دیگر: وَالذ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن ابی طاهر الاسفراینی مکنی به ابوحامد. امام اصحاب حدیث به بغداد. و ثعالبی در یتیمه ذکر او آورده و گوید: و هو صدر فقهاء البغداد. و انه بلغ من الفقه و التدریس مبلغاً تشیر الیه الأنامل و تثنی علیه الخناصر... و من هو من افراد هذ...