کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَد کَشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مد
لغتنامه دهخدا
مد. [ م ُدد ] (ع اِ) مد، پری دو کف است از طعام . (رساله ٔ اوزان و مقادیر مقریزی ). پیمانه ٔ یک منی .(زمخشری از یادداشت مؤلف ). قسمی پیمانه است و اصلش اینکه شخص دو [ کف ] دستش را بازکند و آن را از طعامی پر کند. ج ، امداد، مداد، مُدَد، مِدَد، مَدَدَة ...
-
مد
لغتنامه دهخدا
مد.[ م َ ] (اِ) تار و سیم . || پل . (ناظم الاطباء)؟ || نام روز ششم از هر ماه شمسی . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) .
-
مد
دیکشنری عربی به فارسی
جريان , عيد , کشند داشتن , جزر ومد ايجاد کردن , اتفاق افتادن , کشند
-
مَدَّ
فرهنگ واژگان قرآن
گسترد - كشيد
-
مِدَ
لهجه و گویش گنابادی
meda در گویش گنابادی یعنی میدهد ، پس میدهد
-
مَدْ
لهجه و گویش گنابادی
mad در گویش گنابادی کوتاه شده نام محمد است(محمد حسن : مَدْحَسَنْ) ، میخواهد ، دوست دارد ، قصد انجام کار
-
مد
دیکشنری فارسی به عربی
اسلوب , اناقة , نمط
-
مد
واژهنامه آزاد
مِدَ:(meda) در گویش گنابادی یعنی میدهد ، پس میدهد || مَدْ:(mad) در گویش گنابادی کوتاه شده نام محمد است.(محمد حسن:مَدْحَسَنْ)
-
گانی مد
لغتنامه دهخدا
گانی مد. [ م ِ ] (اِخ ) شاهزاده ٔ ترویای پسر ترُس و کالیروئه پسر زاوش [ زئوس ] بشکل عقابی درآمد و او را درربود و سمت شربتداری خدایان داد.
-
مد شدن
واژگان مترادف و متضاد
باب شدن، متداول شدن، رایج شدن ≠ دمده شدن
-
مد کردن
واژگان مترادف و متضاد
باب کردن، رایج ساختن، متداول کردن، مرسوم کردن، معمول کردن، رواج دادن، ترویج کردن
-
مد نظر
فرهنگ واژههای سره
دلخواه
-
حرف مد
لغتنامه دهخدا
حرف مد. [ ح َ ف ِ م َدد ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف عله است هنگامی که ساکن باشد و حرکت حرف پیش از آن هم جنس وی باشد، پس هر حرف مد حرف لین است نه بعکس و الف همواره حرف مد است . و واو و یاء گاهی حرف مد و گاهی حرف لین است . (از کشاف اصطلاحات الفنون )...
-
حروف مد
لغتنامه دهخدا
حروف مد. [ ح ُ ف ِ م َدد ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حرف مد شود.
-
مد زودگذر
دیکشنری فارسی به عربی
بدعة