کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ميزة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ميزة
معنی
دارايي , خصيصه , صفت عجيب وغريب , حالت ويژگي , غرابت , ويژگي , نشان ويژه , نشان اختصاصي
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ميزة
دیکشنری عربی به فارسی
دارايي , خصيصه , صفت عجيب وغريب , حالت ويژگي , غرابت , ويژگي , نشان ويژه , نشان اختصاصي
-
واژههای مشابه
-
میزه
فرهنگ فارسی معین
(زَ یا زِ) (اِ.) میان زین اسب ، خانة زین .
-
میزه
فرهنگ فارسی معین
(زَ یا زِ) (اِ.) شاش ، ادرار، میز.
-
میزه
لغتنامه دهخدا
میزه . [ زَ / زِ ] (اِ) بول . میزک . رجوع به میزک شود.- میزه کردن ؛ بول کردن . شاشیدن . ادرار کردن .
-
میزه
لغتنامه دهخدا
میزه . [ زَ / زِ ] (اِ) میان زین . (لغت فرس اسدی ). میان زین و خانه ٔ زین . (ناظم الاطباء). میان زین بود. (فرهنگ اوبهی ). میان زین اسب را گویند که خانه ٔ زین باشد. (برهان ) (آنندراج ) (از شعوری ج 2 ورق 366).
-
میزه شناس
لغتنامه دهخدا
میزه شناس . [ زَ / زِ ش ِ ] (نف مرکب ) اورولوگ . (لغات فرهنگستان ).
-
میزه نای
لغتنامه دهخدا
میزه نای . [ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) حالب . (لغات فرهنگستان ).
-
میزه شناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] mizešenās متخصص در امراض بولی؛ اورولوژیست.
-
جستوجو در متن
-
صفت عجیب وغریب
دیکشنری فارسی به عربی
ميزة
-
حالت ویژگی
دیکشنری فارسی به عربی
ميزة
-
خصیصه
دیکشنری فارسی به عربی
ذوق , ميزة
-
ویژگی
دیکشنری فارسی به عربی
ملکية , ميزة
-
نشان اختصاصی
دیکشنری فارسی به عربی
معلم , ميزة