کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موین
لغتنامه دهخدا
موین . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین ، واقع در 7هزارگزی راه عمومی تاکستان با 510 تن جمعیت . آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
موین
لغتنامه دهخدا
موین . [ مو ی ِ ] (ص نسبی ) منسوب به مو و شعر. (ناظم الاطباء). مویی . مویینه . مویین . (از یادداشت مؤلف ). به معنی مویین باشد. (آنندراج ). و رجوع به مویین و مویی شود.
-
جستوجو در متن
-
moulin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موین
-
moyenne
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موین
-
mucin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موین
-
moyen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موین
-
سیمین دشت
لغتنامه دهخدا
سیمین دشت . [ دَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حبلرودبخش فیروزکوه شهرستان دماوند. دارای 167 تن سکنه . آب آن از دلی چائی . محصول آنجا غلات ، بنشن ، باغات و میوه جات . شغل اهالی زراعت و باغبانی . مزرعه ٔ موین ، سرخه و گرچه جزء این ده است . و کنار راه آهن...
-
مویینه
لغتنامه دهخدا
مویینه . [مو ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) مویین . مویی . موین . آنچه به موی نسبت دارد. || آنچه از موی بافته و ساخته شده باشد. تافته و بافته از موی . (از یادداشت مؤلف ). || (اِ مرکب ) چیزهایی که مو داشته باشد مثل پوستین و امثال آن یا از خز و سنجاب . (انجمن ...