کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موکول کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
adjourning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متوقف کردن، موکول کردن، بوقت دیگر موکول کردن
-
adjourned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متوقف شد، موکول کردن، بوقت دیگر موکول کردن
-
postponing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعویق، عقب انداختن، موکول کردن، تاخیر کردن، بتعویق انداختن، پست تر دانستن، موکول ببعد کردن، معوق کردن، معوق گذاردن
-
postpone
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عقب انداختن، موکول کردن، تاخیر کردن، بتعویق انداختن، پست تر دانستن، موکول ببعد کردن، معوق کردن، معوق گذاردن
-
postpones
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عقب می افتد، عقب انداختن، موکول کردن، تاخیر کردن، بتعویق انداختن، پست تر دانستن، موکول ببعد کردن، معوق کردن، معوق گذاردن
-
اجل (مع الشد)
دیکشنری عربی به فارسی
بوقت ديگر موکول کردن , خاتمه يافتن(جلسه) , موکول بروز ديگر شدن , عقب انداختن , بتعويق انداختن , موکول کردن , پست تر دانستن , در درجه دوم گذاشتن
-
محول کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سپردن، واگذاشتن، احاله کردن ۲. موکول کردن، منوط کردن
-
put off
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باز کردن، از سر باز کردن، تاخیر کردن، ببعد موکول کردن، معوق گذاردن، سردواندن، عقب انداختن
-
depends
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستگی دارد، وابسته بودن، موکول بودن، مربوط بودن، توکل کردن، منوط بودن
-
depended
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستگی دارد، وابسته بودن، موکول بودن، مربوط بودن، توکل کردن، منوط بودن
-
depend
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستگی دارد، وابسته بودن، موکول بودن، مربوط بودن، توکل کردن، منوط بودن
-
shelve
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قفسه، تاقچه دار کردن، در قفسه گذاردن، قفسه دار کردن، کنار گذاردن، ببعد موکول کردن، شیب دار کردن یا شدن
-
اناطه
فرهنگ فارسی معین
(اِ طِ یا طَ) [ ع . اباطة ] (مص م .) 1 - آویختن ، معلق کردن . 2 - موکول کردن .
-
تعویق
واژگان مترادف و متضاد
۱. تاخیر، تعلیق، درنگ، وقفه، دفعالوقت، موکول ≠ تعجیل ۲. عقبانداختن، معوق گذاشتن ۳. تاخیر کردن، درنگورزیدن ≠ شتاب کردن، شتافتن، عجله کردن
-
کونه گذاشتن
لغتنامه دهخدا
کونه گذاشتن . [ ن َ / ن ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) نپرداختن قسمتی کوچک از وامی ومحول کردن به زمان بعد. بقیتی از وام را به وقت دیگر گذاشتن . مبلغی کم از پرداختنی را نپرداختن . ادای بقیه ای از وام را باز برای بار دیگر گذاشتن . پرداختن بقیتی اندک از وام و ا...