کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موچنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موچنه
لغتنامه دهخدا
موچنه . [ چ ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مظفار. منقاش . (منتهی الارب ). موچینه . موچنا. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به موچینه شود.
-
جستوجو در متن
-
موچنا
لغتنامه دهخدا
موچنا. [ چ ِ ] (اِ مرکب ) موی چینه . موچینه . ملقاط. منقاش . موچنه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به موچینه شود.
-
موچین
لغتنامه دهخدا
موچین . (نف مرکب ) چیننده ٔ مو. || (اِ مرکب ) موچینه . موچنه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به موچینه شود.
-
مظفار
لغتنامه دهخدا
مظفار. [ م ِ ] (ع ص ) مرد فائزالمرام . (آنندراج ). مرد مقضی المرام که به هر کاری دست زند برخوردار گردد. (ناظم الاطباء). مُظَفَّر که در هر امری پیروز گردد و در جنگ دولت به او روی نماید. (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). || (اِ) موچنه . (آنندراج ). مو...
-
موچینه
لغتنامه دهخدا
موچینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) منقاش . (برهان ).آلتی است آهنی که بدان مو از بدن می چینند. (از غیاث ) (از آنندراج ). منقاش و ابزاری آهنی که بدان مو می کنند. (ناظم الاطباء). موچنا. موچنه . موچین . موی چینه . منقاش . منقش . منماص . منتاخ . منمص . موی...
-
منقاش
لغتنامه دهخدا
منقاش . [ م ِ ] (ع اِ) خارچین . (زمخشری ). موی چینه . ج ، مناقیش . (مهذب الاسماء). موی کن که آهن باشد که بدان خار و موی برکنند. مِنقَش . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). موی چینه که بدان موی را از بدن برکنند. (غیاث ) (آنندراج ). موی چین . موی چینه ....
-
گاز
لغتنامه دهخدا
گاز.(اِ) مقراض بریدن طلا و نقره . مقراض . (صراح ). مقراض موچنه . مقراض کاغذ: مفرض و مفراض ، گاز که بدان آهن وسیم و زر تراشند. قِطاع . (منتهی الارب ) : و یا چو گوشه و دینار جعفری بمثل که کرده باشد صراف از او به گاز جدا. منوچهری .گر چنویک صیرفی بودی و ...