کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مؤوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مؤوق
لغتنامه دهخدا
مؤوق . [ م ُ ءَوْ وِ ] (ع ص ) کسی که در طعام خود تأخیرنماید. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || کم کننده ٔ طعام . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
مؤوق
لغتنامه دهخدا
مؤوق . [م ُ ئو ] (ع مص ) گول گردیدن . (منتهی الارب ، ماده ٔ م وق ). احمق شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). و رجوع به مواقة و موق شود. || بمردن و هلاک گشتن . (منتهی الارب ). و رجوع به مواقة و موق شود.
-
جستوجو در متن
-
مؤق
لغتنامه دهخدا
مؤق . [ م ُءْق ْ ] (ع مص ) مؤوق . گول گردیدن . (ناظم الاطباء). موق . رجوع به مؤوق و موق شود. || مردن و هلاک گردیدن . (ناظم الاطباء). موق . (آنندراج ).
-
مواقة
لغتنامه دهخدا
مواقة. [ م ُ ق َ ] (ع مص ) گول گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). موق . مؤوق [ م ُ ئو ] . (منتهی الارب ). احمق شدن .(تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به موق و مؤوق شود.
-
موق
لغتنامه دهخدا
موق . [ م َ ] (ع مص ) ارزان آمدن بیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ارزان شدن آخریان . (از دهار) (تاج المصادر بیهقی ). || مردن و هلاک گشتن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مؤق . مؤوق . مواقة. || گول گردیدن . (منتهی الارب )...
-
مواقة
لغتنامه دهخدا
مواقة. [ م َ ق َ ] (ع مص ) مَوق . موق . مؤوق [ م ُ ئو ] . بمردن و هلاک گشتن . (منتهی الارب ). مردن و هلاک گردیدن کسی . (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
-
احمق
لغتنامه دهخدا
احمق . [ اَ م َ ] (ع ص ) گول (مرد). کالیو. کالیوه . نادان . (مهذب الاسماء). بی عقل . غتفره . گاودل . گاوریش . کانا. دنگ . نابخرد. غراچه . لاده . کمله . ابله . (زوزنی ). دند. سفیه . بیهوش . خویله . (صحاح الفرس ). کم خرد. گزَر. مُدمَّغ. دبنگ . ببّه . (...