کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مؤمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مؤمت
لغتنامه دهخدا
مؤمت . [ م ُ ءَم ْ م َ ] (ع ص )پُر. مملو. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). انباشته . آگنده . (یادداشت مؤلف ). || مرد متهم به بدی و نحو آن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
مؤمة
لغتنامه دهخدا
مؤمة. [ م ُءْ م َ ] (ع ص ) مبتلا به اَمیهة یعنی آبله ٔ گوسپند. (ناظم الاطباء). رجوع به مؤمهة شود.
-
جستوجو در متن
-
مملو
لغتنامه دهخدا
مملو. [ م َ ل ُوو ] (از ع ، ص ) پر کرده شده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پر و پر کرده شده . ممتلی . لبالب . (از ناظم الاطباء). مشحون .انباشته . مُؤَمَّت . آکنده . ممتلی . غاص : جان و دل اعدات چو دو کفه ٔ میزان مملو شده از سنگ غم و بار تلوم . سوزنی ....
-
پر
لغتنامه دهخدا
پر. [ پ ُ ] (ص ) (از پهلوی اَویر ، بسیار سخت ) مملُوّ. مَلأَی . مَلاَّن . ممتلی . مُکتَتَز. مشحُون . غاص ّ. انباشته . لبالب . مالامال . لب به لب . لَمالَم . لبریز. مال مال . آکنده . مُترَع . مُؤمَّت . مغمور. بسیار. دارای بسیار از چیزی . مقابل تهی و...