کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مؤدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مؤدی
لغتنامه دهخدا
مؤدی . [ م ُ ءْ ] (ع اِ) شیر بیشه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
مؤدی
لغتنامه دهخدا
مؤدی . [ م ُ ءَدْ دا ] (ع ص ) اداشده و پرداخت شده و رسانیده شده . (ناظم الاطباء). ادا کرده شده و رسانیده شده . (غیاث ). || گزارده شده . (ناظم الاطباء). || (اِ) مضمون . موضوع . (از غیاث ).
-
مؤدی
لغتنامه دهخدا
مؤدی . [ م ُ ءَدْ دی ] (ع ص ) اداکننده و گزارنده و پردازنده حق کسی را. (ناظم الاطباء). گزارنده . اداکننده . پرداخت کننده . || وام دار. خراج گذار. (یادداشت مؤلف ) : شد ز بی مکسبی و بی مالی ملک شه از مؤدیان خالی . نظامی .در حضور صاحب جمع و مشرف و مو...
-
مؤدی
لغتنامه دهخدا
مؤدی . [ م ُءْ ] (ع ص ) دستگیر و یاری دهنده و امدادکننده .(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آماده و مهیای برای سفر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مرد مسلح . (منتهی الارب ). || سلاح پوشیده . || قوی و توانا و قوت گر...
-
واژههای مشابه
-
مودی
واژگان مترادف و متضاد
پرداختکننده، تادیهکننده
-
مودی
لغتنامه دهخدا
مودی . (اِخ ) دهی است از دهستان اوباتو بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج واقع در 24 هزارگزی شمال باختری دیواندره با 130 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
مودی
لغتنامه دهخدا
مودی . (ع ص ) هلاک شونده . (منتهی الارب ، از ماده ٔ ودی ) (آنندراج ). فوت شونده و هلاک شونده . (ناظم الاطباء). مود.
-
مودی
لغتنامه دهخدا
مودی . [ م ُ وَدْ دی ] (ص ) (ظاهراً مأخوذ از تازی مؤدی یا مدعی است ) مرحوم دهخدادر یادداشتی نوشته اند «این صورت کلمه که در معنی وامدار و نیز در معنی مدعی که در تداول خواص فارسی زبانان نیز هست ، نمی دانم اصلش چیست ». (یادداشت مؤلف ).
-
مودی
واژهنامه آزاد
کسی که چیزی را ادا می کند
-
مؤدی الیه
لغتنامه دهخدا
مؤدی الیه . [ م ُ ءَدْ دا اِ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ) نعت مفعولی از ایداء. پرداخت شده به او. ادا کرده شده بر او. آن که بدو وام یا طلب پرداخت گردد؛ تاجری که مالیات می دهد مؤدی است ، و وزارت دارایی که مالیات را می گیرد، مؤدی الیه است . (از یادداشت مو...
-
مودی مالیاتی
واژهنامه آزاد
کسی که مالیات خود را ادا می کند
-
جستوجو در متن
-
moyite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مودی
-
Dwight Lyman Moody
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوایت لیمن مودی