کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مؤجل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مؤجل
لغتنامه دهخدا
مؤجل . [ م ُ ءَ ج ج َ ] (ع ص ) فرصت داده شده و مهلت داده شده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فرصت ومهلت داده شده . (غیاث ). زمان نهاده . زمان داده . بزمان .مهلت داده . بامهلت . مدت معین شده . مهلت دار. مقابل معجل : شاپور با سرور ایشان بهزاد هزار دینار ...
-
مؤجل
لغتنامه دهخدا
مؤجل . [ م ُ ءَج ْ ج َ ] (ع اِ) کولاب و جایی که در آن آب گرد آمده باشد. (ناظم الاطباء). کولاب . ج ، مآجل . (منتهی الارب ، ماده ٔ اج ل ) (آنندراج ). مأجل . (منتهی الارب ).
-
مؤجل
لغتنامه دهخدا
مؤجل . [ م ُ ءَج ْ ج ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأجیل . دوا کننده ٔ درد گردن که از ناهمواری بالین بود. (آنندراج ). آن که مدارا می کند اجل را یعنی دردی که از ناهمواری بالین در گردن به هم می رسد. || آن که درخواست می کند مداوای این درد را. (ناظم الاطباء)...
-
واژههای مشابه
-
موجل
فرهنگ فارسی معین
(مَ ج ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گودالی که در آن آب ایستد. 2 - جای ترس و بیم .
-
موجل
لغتنامه دهخدا
موجل . [ م َ ج َ ] (ع مص ) وَجَل . بترسیدن . (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
موجل
لغتنامه دهخدا
موجل . [ م َ ج ِ ] (ع اِ) جای ترس . || مغاکی که آب درآن ایستد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
موجل
لغتنامه دهخدا
موجل . [ م َ ج ُ ] (اِ) موجلک . در اصطلاح گناباد خراسان کشمش سیاه که در آفتاب خشک شود. (یادداشت پروین گنابادی ).
-
موجل
واژهنامه آزاد
[مُ ؤَ جَّ ل] زمان دار، مهلت دار. ملک مؤجل: حکومتی که هنوز وقتش باقی است.
-
موجل
واژهنامه آزاد
(حقوقی) [مُ ؤَ جَّ ل] مدت دار، دارای مهلت پرداخت، حالّ نشده.
-
جستوجو در متن
-
موجلة
لغتنامه دهخدا
موجلة. [ م َ ج َ ل َ ] (ع اِ) جای ترسناک . (ناظم الاطباء). موجِل . رجوع به موجل شود.
-
موجلک
لغتنامه دهخدا
موجلک . [ م َ ج ُ ] (اِ) موجل . در اصطلاح گناباد خراسان کشمش سیاه که در آفتاب خشک شود. (یادداشت محمد پروین گنابادی ). و رجوع به موجل شود.
-
معجل
لغتنامه دهخدا
معجل . [ م ُ ع َج ْ ج َ ] (ع ص ) شتاب کرده شده و بی مهلت . (غیاث ) (آنندراج ). شتاب کرده شده و شتاب شده و بشتاب و عجله بجاآورده شده . (ناظم الاطباء). || مقابل مُؤّجَّل : دین معجل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مؤجل شود.
-
بی وعده
لغتنامه دهخدا
بی وعده . [ وَ دَ / دِ ] (ص مرکب ) (از: بی + وعده ) که مدت معلوم نباشد. غیرمؤجل . مقابل مؤجل . (از یادداشت مؤلف ). || ناخوانده . (یادداشت مؤلف ). که بی دعوت و سرزده به جایی رود. و رجوع به وعده شود.