کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مؤاجرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مؤاجرة
لغتنامه دهخدا
مؤاجرة. [ م ُ آ ج َ رَ ] (ع مص ) به کرایه دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به کرایه دادن خانه را؛ آجرت زیداً الدار، و آجرت الدار زیداً. (ناظم الاطباء). چیزی به مزد کسی دادن . (دهار). چیزی به مزد فراکسی دادن . (المصادر زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ...
-
واژههای مشابه
-
مواجرة
لغتنامه دهخدا
مواجرة. [ م ُ ج ِ رَ ] (ع ص ) زن تن فروش . مؤاجر. رجوع به مواجر شود.
-
جستوجو در متن
-
مواجر
لغتنامه دهخدا
مواجر. [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) صورتی از مؤاجر که همزه ٔ آن حذف گردیده است . (از یادداشت مؤلف ). کرایه دهنده . رجوع به مؤاجر شود. || مفعول . مردتن فروش . مرد که چون زنان کند به مزد. (یادداشت مؤلف ). که لواط دهد. مواجر؛ گنگ مواجر را هم گویند. (لغت فرس ا...