کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مونتاژ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مونتاژ
/montāž/
معنی
۱. در کنار هم قرار دادن و روی هم سوار کردن اجزای یک ماشین یا دستگاه.
۲. (سینما) = تدوین
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سوار کردن
۲. نصب کردن قطعات مختلف یک دستگاه (رادیو، تلویزیون، کامپیوتر)
۳. کنار هم چسباندن (فیلم)
فعل
بن گذشته: مونتاژ کرد
بن حال: مونتاژ کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مونتاژ
واژگان مترادف و متضاد
۱. سوار کردن ۲. نصب کردن قطعات مختلف یک دستگاه (رادیو، تلویزیون، کامپیوتر) ۳. کنار هم چسباندن (فیلم)
-
مونتاژ
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - در کنار هم گذاشتن و به هم چسباندن فیلم ها یا عکس ها و... برای بوجود آوردن یک مجموعه . 2 - سوار کردن و به هم بستن قطعات یک دستگاه یا ماشین .
-
مونتاژ
لغتنامه دهخدا
مونتاژ. [ مُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح عکاسی و سینمایی ) ترکیب عکس و فیلم و به وجود آوردن صحنه های مصنوعی و عکسهای غیرحقیقی ، و آن در روزنامه ها و مجلات وسینما به کار می رود. || (اصطلاح مکانیک ) به هم پیوستن قطعات مختلف یک ماشین و سوار کردن آن .
-
مونتاژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: montage] montāž ۱. در کنار هم قرار دادن و روی هم سوار کردن اجزای یک ماشین یا دستگاه.۲. (سینما) = تدوین
-
جستوجو در متن
-
assembly
فرهنگ لغات علمی
مونتاژ
-
assemblement
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مونتاژ
-
assembl
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مونتاژ
-
coembody
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مونتاژ کردن
-
mounter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مونتاژ
-
assemblee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مونتاژ
-
paigle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مونتاژ کردن
-
preassembly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش مونتاژ
-
mauvette
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مونتاژ
-
matronhood
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مونتاژ