کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مومیایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مومیایی
/mum[i]yāy(')i/
معنی
۱. ویژگی جسمی که به مومیا آغشته شده.
۲. (اسم) = مومیا
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
mummy
-
جستوجوی دقیق
-
mummy
مومیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] جسد انسان یا حیوان که بافتهای آن به شیوۀ طبیعی یا مصنوعی حفظ شده باشد
-
مومیایی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) جسدی که برای سالم ماندن آن ر ا بوسیلة مواد نگهدارنده مانند موم و مومیا پوشانده اند.
-
مومیایی
لغتنامه دهخدا
مومیایی . (ص نسبی ) منسوب به مومیا. آنچه به مومیا نسبت دارد. || مانند مومیا. || مومیاشده . || (اِ) نام دارویی سیاه مانند قیر و خوپخین . (ناظم الاطباء). مومیا. داروی شکستگی : و از دارابگرد فارس مومیایی خیزد که به همه ٔ جهان جایی دیگر نبود. (حدود العال...
-
مومیایی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مومیا) [معرب. فارسی] mum[i]yāy(')i ۱. ویژگی جسمی که به مومیا آغشته شده.۲. (اسم) = مومیا
-
واژههای مشابه
-
corn mummy
غلهمومیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] پیکرک انسانریخت تدفینی در مصر باستان که آن را از ترکیب خاک رُس و شن و ماسه و دانۀ غلات میساختند و بعد از نوارپیچی در کنار مرده قرار میدادند
-
mummification
مومیایی کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] روشی برای حفظ جسد که در آن امعاواحشا و مغز را پیش از خواباندن جسد در سدیمکربنات از بدن خارج میکردند و سپس جسد را در نوارهای پارچهای میپیچیدند
-
mummy mask, mummy portrait
مومیایینقاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نقابی گچی یا چوبی که سیمای متوفی را بر روی آن نقش میکردند و آن را بر روی سر جسد مومیاییشده قرار میدادند
-
mummy label
برچسب مومیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی علامـت شنـاسایی از جنس چـوب یا سنگ که در مصر دورۀ یونانی-رومی هنگامی که اجساد را از خانه به گورستان یا زادگاه متوفی منتقل میکردند، مورد استفاده قرار میگرفته است
-
مومیایی بخشیدن
لغتنامه دهخدا
مومیایی بخشیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) مومیایی دادن . مومیا به کسی دادن . || چاره سازی کردن . شفا بخشیدن . مرهم نهادن : شب آمد روشنایی هم نبخشیدشکست و مومیایی هم نبخشید. نظامی .و رجوع به مومیایی بخش و مومیایی دادن شود.
-
مومیایی دادن
لغتنامه دهخدا
مومیایی دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) مومیایی بخشیدن . مومیا دادن . || درمان بخشیدن . چاره سازی کردن . شفا دادن : کار جزع و لعل تست آزردن و بنواختن هرکه را این بشکند آن مومیایی می دهد. خاقانی .تیرگی چند روشنایی ده چون شکستیم مومیایی ده . نظامی .تویی کز شک...
-
مومیایی کردن
لغتنامه دهخدا
مومیایی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حفظ و تحنیط اجساد مردگان دربرابر عفونت : مومیایی کردن اجساد مردگان . تصییر. مومیاکاری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مومیاکاری شود.
-
مومیایی بخش
لغتنامه دهخدا
مومیایی بخش . [ ب َ ] (نف مرکب ) مومیایی بخشنده . آنکه یا آنچه مومیایی دهد. || مرهم ده . شفابخش . مرهم نه . که شکستگی ها را جبران کند : من شکسته خاطر از شروانیان وز لفظ من خاک شروان مومیایی بخش ایران آمده .خاقانی .
-
مومیایی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حنط
-
درویش مومیایی
لهجه و گویش تهرانی
درویش خلافکار