کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مول
لهجه و گویش تهرانی
حرامزاده ، فرزند نامشروع
-
مول
واژهنامه آزاد
مول /mul/ [آدم]دورو، موذی، گاه برای تأکید با «مِلیس» /melis/ می آید. «مولِ مِلیس» کسی را گویند که علیرغم ظاهر آرام و بی آزار خود، بسیار موذی و خطرناک است.
-
واژههای مشابه
-
مول مول
لغتنامه دهخدا
مول مول . (اِمص مرکب ) (ریشه یا ماده ٔ مکرر مولیدن ). عمل این دست آن دست کردن . عمل مس مس کردن . (یادداشت مؤلف ). عمل درنگیدن و تأخیر کردن : برای تو مهان در انتظارندسبک تر رو چرا در مول مولی . مولوی .منتظر در غیب جان مرد و زن مول مولت چیست زوتر گام...
-
مول مول زدن
لغتنامه دهخدا
مول مول زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) مس مس کردن . این دست آن دست کردن . به تأخیر انداختن . (از یادداشت مؤلف ) : عاشق است و می زند او مول مول کو ز بی صبریت داند ای فضول . مولوی .مول مولی می زد آنجا جان اودر فضای رحمت و احسان او. مولوی .و رجوع به مول و...
-
مول مول کردن
لغتنامه دهخدا
مول مول کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درنگ کردن . به تأخیر انداختن . این دست آن دست کردن : بیهده چه مول مولی می کنی در چنین چه کو امید روشنی .مولوی .
-
فلفل مول
لغتنامه دهخدا
فلفل مول . [ ف ِ ف ِ ] (اِ مرکب ) به هندی بیخ دارفلفل است که فلفل مویه و به هندی پیپلامون نامند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فلفلمویه شود.
-
مول کردن
لغتنامه دهخدا
مول کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زناکاری کردن . از مردی به طرز نامشروع بار گرفتن . طفل حرامزاده به دنیا آوردن زن . (فرهنگ لغات عامیانه ). و رجوع به مول شود.
-
مول گرفتن
لغتنامه دهخدا
مول گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) فاسق گرفتن . با مردی به حرامی رابطه یافتن زنی . (یادداشت مؤلف ). مردی را به نامشروع یار و همخوابه ٔ خود کردن زن . || آبستن شده بودن به وجهی نامشروع . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مول شود.
-
پول مول
لغتنامه دهخدا
پول مول . (اِ مرکب ، از اتباع )از اتباع است . پول و پله . رجوع به پول و پله شود.
-
مولِ ننه
لهجه و گویش تهرانی
فاسق ننه:انگارمول ننه اش را دیده
-
تخم مول
لهجه و گویش تهرانی
حرام زاده
-
مول مولی
واژهنامه آزاد
مول مولی یک نوع از حبوبات و در حال انقراض است که در خراسان وجود دارد. مزه ترکیبی از عدس و نخود دارد. دیرپخت است و اگر وسط پخت شعله را خاموش کنند و بعدا دوباره روشن کنند به اصطلاح عوام قهر میکند و دیگه هرگز نمیپزد در پرورش جوجه کبوتر هم موثر بوده وکار...
-
مث مول ننه
لهجه و گویش تهرانی
منفور
-
گول و مول
فرهنگ گنجواژه
فریب.
-
پول و مول
فرهنگ گنجواژه
نقدینه.