کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مولع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مولع
/mula'/
معنی
آزمند و حریصشده به چیزی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آزمند، آزور، حریص
۲. مشتاق، شایق
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مولع
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزمند، آزور، حریص ۲. مشتاق، شایق
-
مولع
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (اِفا.) حریص ، آزمند.
-
مولع
لغتنامه دهخدا
مولع. [ ل َ ] (ع ص ) نعت است از ایلاع به معنی آزمند کردن و برانگیختن . (منتهی الارب ). صیغه ٔ اسم مفعول به معنی حریص گردانیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). حریص . (دهار). حریص و آزمند. (ناظم الاطباء). آزمند. وَلِع. ولوع . آزور. سخت حریص . باولع. (یادداشت...
-
مولع
لغتنامه دهخدا
مولع. [ م ُ وَل ْ ل َ ] (ع ص ) ملمع و پیسه . (ناظم الاطباء). پیسه . (منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ).
-
مولع
دیکشنری عربی به فارسی
علا قمند , انس گرفته , مايل , مشتاق , شيفته , خواهان
-
مولع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mula' آزمند و حریصشده به چیزی.
-
واژههای مشابه
-
مولع بالکتب
دیکشنری عربی به فارسی
دوستدار کتاب , کتاب جمع کن , عاشق شکل وظاهر کتب
-
واژههای همآوا
-
مولا
واژگان مترادف و متضاد
۱. آقا، ارباب، خواجه، سرور، صاحب، ولی ۲. دوستدار ۳. بنده ≠ عبد
-
مولا
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . مولی ] (اِ.) نک مولی .
-
مولا
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) مولنده ، درنگ کننده .
-
مولا
فرهنگ فارسی معین
(ص .) (عا.) آب زیرکاه و کم حرف و دانا و زیرک و رند و ناقلا و فهمیده .
-
مولا
لغتنامه دهخدا
مولا. (ص ) (اصطلاح عامیانه ) آدم آب زیرکاه و کم حرف و دانا و زیرک و رند و ناقلا و فهمیده . (فرهنگ لغات عامیانه ).
-
مولا
لغتنامه دهخدا
مولا. (نف ) صفت دائمی از مولیدن . درنگ کننده . سخت درنگ کننده . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مولیدن شود.