کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موقوفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موقوفة
لغتنامه دهخدا
موقوفة. [ م َ ف َ ] (ع ص ) تأنیث موقوف . ایستاده کرده شده . بازداشته . (یادداشت مؤلف ). موقوفه . || ملک وقف شده . در راه خدا وقف شده . ج ، موقوفات .
-
واژههای مشابه
-
موقوفه
واژگان مترادف و متضاد
وقف، وقفی
-
موقوفه
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ) [ ع . موقوفة ] (اِ.) ملکی که درآمد آن برای کارهای عام المنفعه یا اموری که واقف تعیین کرده اختصاص داده شده .
-
موقوفه
لغتنامه دهخدا
موقوفه . [ م َ / مُو ف َ / ف ِ ] (از ع ، ص ، اِ) موقوفة. غیرمنقولی که عین آن حبس و ثمره ٔ آن تسبیل شده باشد. هرچیزی که در راه خدا وقف شده و حبس کرده باشند. چیزهای وقف کرده شده . هرچیز که طبعاً یا برحسب عرف و عادت جزء یا از توابع و متعلقات عین موقوفه ...
-
موقوفه
لغتنامه دهخدا
موقوفه . [ م َ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه با 311 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
موقوفه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مَوقوفَة، جمع: موقوفات] (حقوق، فقه) mo[w]qufe ۱. وقفشده.۲. (اسم، صفت) ملکی که درآمد آن برای کارهای عامالمنفعه یا اموری که واقف تعیین کرده، اختصاص داده شده.
-
کریم آباد موقوفه
لغتنامه دهخدا
کریم آباد موقوفه . [ ک َ دِ م َ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان غار شهرستان ری . جلگه و معتدل است و 116 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
عباس آباد موقوفه
لغتنامه دهخدا
عباس آباد موقوفه . [ ع َب ْ با دِ م َ ف َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران . واقع در 16000گزی ری و 2000گزی جنوب راه خراسان . ناحیه ای است جلگه ای ، آب و هوای آن معتدل است . 112 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن ...
-
علی آباد موقوفه
لغتنامه دهخدا
علی آباد موقوفه . [ ع َ دِ م َ ف َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان فشافویه ٔ بخش ری شهرستان تهران واقع در 42 هزارگزی جنوب باختری شهرری و 8 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ قم . ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل ، و 320 تن سکنه . آب آن از قنات و فاضل آب ر...
-
فیض آباد موقوفه
لغتنامه دهخدا
فیض آباد موقوفه . [ ف ِ دِ مُو ف ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی از بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور که دارای 15 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
جستوجو در متن
-
نایب التولیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: نائبالتَولیَة] nā'ebotto[w]liye کسی که به نیابت از طرف متولی موقوفهای، امور موقوفه را اداره کند.
-
موقوفات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَوقوفات، جمعِ موقوفَة] (حقوق، فقه) mo[w]qufāt = موقوفه
-
fee-tail
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هزینه دم، ملک موقوفه