کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موقع شناس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موقع شناس
دیکشنری فارسی به عربی
لبق
-
واژههای مشابه
-
بی موقع
لغتنامه دهخدا
بی موقع. [ م َ/ مُو ق ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + موقع عربی ) بیجا و بی هنگام و بی وقت . (ناظم الاطباء). رجوع به موقع شود.
-
موقع ادناه
دیکشنری عربی به فارسی
امضاء کننده زير , داراي امضاء (در زير صفحه)
-
موقع بحرانی
دیکشنری فارسی به عربی
فرض
-
موقع اذان
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: vaxd-e azun طاری: vaxd-e azun طامه ای: vaxd-e azun طرقی: vaxd-e azun کشه ای: vaxd-e azun نطنزی: vaxd-e azo(n)
-
در موقع
دیکشنری فارسی به عربی
في , متي
-
بی موقع
دیکشنری فارسی به عربی
غير مناسب
-
در این موقع
دیکشنری فارسی به عربی
هنا
-
قبل از موقع
دیکشنری فارسی به عربی
غير ناضج
-
منفجر شدن قبل از موقع
دیکشنری فارسی به عربی
اشتعال خلفي
-
بیجا و بی موقع
فرهنگ گنجواژه
بی محل، نامناسب.
-
اشارات و حرکات در موقع سخن گفتن
دیکشنری فارسی به عربی
بادرة
-
کیسه شنی که در موقع صعودبالون پایین میاندازند
دیکشنری فارسی به عربی
ثقل
-
یادتان هست (/ می آید)، سال پیش (این موقع ) به من چه گفتید؟
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: viredun ha pârsâl ne(n) moqe be men-edun či bevâ? طاری: virdun-a pâr be mun-dun čiči bevât? طامه ای: viredun he pârsâl či-dun be mun biyât? طرقی: virdu(n) aya pâr čiči-du mo bevât? کشه ای: virdu ha pârsâl be mu(n) čiči-du bevât? نطنزی: vired...