کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موقع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
موقع
/movaqqa'/
معنی
ویژگی نوشتهای که مُهر یا امضا شده؛ مهر و امضاشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. مدت، موعد، وقت، هنگام
۲. فرصت، موقعیت
۳. محل وقوع
برابر فارسی
بزنگاه، هنگام
دیکشنری
during, time
-
جستوجوی دقیق
-
موقع
واژگان مترادف و متضاد
۱. مدت، موعد، وقت، هنگام ۲. فرصت، موقعیت ۳. محل وقوع
-
موقع
فرهنگ واژههای سره
بزنگاه، هنگام
-
موقع
فرهنگ فارسی معین
(مَ قِ) [ ع . ] (اِ.) محل ، موضع . ج . مواقع .
-
موقع
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ قِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - صادر کنندة توقیع . 2 - کسی که اجازه نامه صادر کند.
-
موقع
لغتنامه دهخدا
موقع. [ م َ ق َ ] (ع اِ) مَوقِع. (آنندراج ). جای افتادن و جای واقع شدن . (آنندراج ). رجوع به مَوقِع شود.
-
موقع
لغتنامه دهخدا
موقع. [ م َ ق ِ ] (ع اِ) جای افتادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث ). جایگاه افتادن . (یادداشت مؤلف ). || جای افتادن باران . ج ، مواقع. || جای فرونشستن ستاره . ج ، مواقع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جای واقع شدن چیزی . (ناظم الاطباء). ج...
-
موقع
لغتنامه دهخدا
موقع. [ م ُ وَق ْ ق َ ] (ع ص ) بلارسیده و سختی کشیده . || سفردیده از مردم و شتر و خر. || پشت ریش شده از خر و از شتر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). بعیر موقع؛ شتر پشت ریش از بسیاری اسفار. (یادداشت مؤلف ). || راه نرم و کوفته . || کارد و...
-
موقع
لغتنامه دهخدا
موقع. [ م ُ وَق ْ ق ِ ] (ع ص ) نرم سپرنده ٔ زیر پای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آنکه با چکش و مطرقه می زند بر چیزی . || آنکه تیزمی کند کارد و تیغ را. || نشان کننده بر نامه . کسی که توقیع می نویسد بر نامه . (ناظم الاطباء).
-
موقع
دیکشنری عربی به فارسی
محل , منطقه , مکان , موقعيت , موضع , مرتبه , مقام , جايگاه , مقر
-
موقع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] movaqqa' ویژگی نوشتهای که مُهر یا امضا شده؛ مهر و امضاشده.
-
موقع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَوقع، جمع: مواقع] mo[w]qe' ۱. هنگام.۲. فرصت.
-
موقع
دیکشنری فارسی به عربی
غرفة , فترة , مناسبة ، إبَّانَ (في إبَّانِ)
-
واژههای مشابه
-
بی موقع
لغتنامه دهخدا
بی موقع. [ م َ/ مُو ق ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + موقع عربی ) بیجا و بی هنگام و بی وقت . (ناظم الاطباء). رجوع به موقع شود.
-
موقع ادناه
دیکشنری عربی به فارسی
امضاء کننده زير , داراي امضاء (در زير صفحه)