کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موقت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
انحراف موقت
دیکشنری فارسی به عربی
خطا
-
temporary sample plot
قطعهنمونۀ موقت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] قطعهنمونهای که از آن تنها یک بار در اندازهگیری استفاده میشود
-
acting executive officer
فرماندهدوم موقت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ارشدترین افسر که در غیاب فرماندهدوم مسئولیت امور وی را بر عهده دارد
-
temporary threshold shift, auditory fatigue
تغییر آستانۀ موقت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] کمشنوایی گذرا و برگشتپذیر ناشی از خستگی در پی نوفهگیری شدید اختـ . تام TTS متـ . تغییر آستانۀ موقت نوفهزاد noise induced temporary threshold shift اختـ . تام نوفهزاد NITTS
-
temporary track support
تکیهگاه موقت خط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] هریک از تکیهگاههای اضافی قطعهخطی که علاوه بر ریلهای حرکتی، ریلهای اضافی آن به ریلبند متصل شده است
-
noise induced temporary threshold shift
تغییر آستانۀ موقت نوفهزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] ← تغییر آستانۀ موقت
-
واژههای همآوا
-
موقةً
لغتنامه دهخدا
موقةً. [ م ُ وَق ْ ق َ تَن ْ ] (از ع ، ق ) عجالتاً. فعلاً. به طور موقت . مقابل دائماً. (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به موقت و موقتاً شود.
-
جستوجو در متن
-
إِجازَة مُؤَقَّتة
دیکشنری عربی به فارسی
پروانه موقت , جواز موقت
-
stopgap
دیکشنری انگلیسی به فارسی
stopgap، چاره موقت، وسیله موقت، دریچه انسداد
-
stopgaps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
stopgaps، چاره موقت، وسیله موقت، دریچه انسداد
-
monsoonishly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور موقت
-
antemarital
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موقت
-
foraneous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موقت
-
parasitically
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور موقت