کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موفق کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حازة بنی موفق
لغتنامه دهخدا
حازة بنی موفق . [ حازْ زَ ت ُ ب َ م ُ وَف ْ ف َ ] (اِخ ) رجوع به حازه ٔ... شود.
-
موفق و موید
فرهنگ گنجواژه
با توفیق.
-
جستوجو در متن
-
make out
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تشخیص دهید، موفق شدن، تنظیم کردن، معنی چیزی را پیدا کردن
-
thrive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رشد کردن، رونق یافتن، موفق شدن، پیشرفت کردن، کامیاب شدن
-
get on
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوار شو، کار کردن، موفق شدن، پیش رفتن، گذران کردن، گذراندن
-
فائز کردن
لغتنامه دهخدا
فائز کردن . [ ءِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رسانیدن به چیزی . || به مراد رسانیدن . موفق کردن .
-
صل
دیکشنری عربی به فارسی
وارد شدن , رسيدن , موفق شدن , دعا کردن , نماز خواندن , بدرگاه خدا استغاثه کردن , خواستارشدن , درخواست کردن
-
prosper
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رونق، رونق یافتن، موفق شدن، کامکار شدن، کامیاب شدن، پیشرفت کردن
-
thrives
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرورش می یابد، رونق یافتن، موفق شدن، پیشرفت کردن، کامیاب شدن
-
throve
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرگردان، رونق یافتن، موفق شدن، پیشرفت کردن، کامیاب شدن
-
thriving
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پر رونق، رونق یافتن، موفق شدن، پیشرفت کردن، کامیاب شدن
-
prospers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوش شانسی، رونق یافتن، موفق شدن، کامکار شدن، کامیاب شدن، پیشرفت کردن
-
انجز
دیکشنری عربی به فارسی
انجام دادن , بانجام رساندن , وفا کردن(به) , صورت گرفتن , دست يافتن , بانجام رسانيدن , رسيدن , ناءل شدن به , تحصيل کردن , کسب موفقيت کردن (حق) اطاعت کردن (در برابر دريافت تيول) , ناءل شدن , موفق شدن , تمام کردن , بدست اوردن , بانتهارسيدن , زدن , تکميل...
-
failing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکست خوردن، رد شدن، موفق نشدن، تصور کردن، قصور ورزیدن، ورشکستن، واماندن، در ماندن، خیط و پیت شدن، فروگذار کردن، سر خوردن، عقیم ماندن
-
fail
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکست، عدم موفقیت، شکست خوردن، رد شدن، موفق نشدن، تصور کردن، قصور ورزیدن، ورشکستن، واماندن، در ماندن، خیط و پیت شدن، فروگذار کردن، سر خوردن، عقیم ماندن