کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موفق نیشابوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موفق نیشابوری
لغتنامه دهخدا
موفق نیشابوری .[ م ُ وَف ْ ف َ ق ِ ] (اِخ ) (امام ...) فاضل عالم و استاد خواجه نظام الملک و حسن صباح و خیام . (از حبیب السیر چ تهران ). خواجه امام موفق هبةالدین محمدبن حسین . وی جزء بزرگانی بود که در نیشابور به هنگام هجوم سلجوقیان مقیم بود و تسلیم شه...
-
واژههای مشابه
-
موفق شدن
واژگان مترادف و متضاد
توفیقیافتن، پیروز شدن، کامیاب شدن
-
موفق باشید
فرهنگ واژههای سره
پیروز باشید
-
موفق شدن
لغتنامه دهخدا
موفق شدن . [ م ُ وَف ْ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) توفیق یافتن . (ناظم الاطباء). کامیاب گشتن . توفیق اتمام کار یا نیل به آرزو پیدا کردن . دست یافتن . کامیابی یافتن . (از یادداشت مؤلف ) : عهد خراسان و جمله ٔ مملکت پدر را بخواستیم ... با آنچه گرفته شده اس...
-
موفق کردن
لغتنامه دهخدا
موفق کردن . [ م ُ وَف ْ ف َ ک َدَ ] (مص مرکب ) موفق ساختن . موفق گرداندن . توفیق دادن . نایل کردن . کامروا کردن : خداوند شما را موفق کناد. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به موفق گرداندن شود.
-
موفق گرداندن
لغتنامه دهخدا
موفق گرداندن . [ م ُ وَف ْ ف َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) موفق گردانیدن . موفق کردن . توفیق دادن . توفیق بخشیدن : آن که مددکار باشد او را در همه ٔ کارهاش و موفق گرداند او را در همه ٔ عزیمتهاش . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313). و رجوع به موفق کردن شود.
-
موفق الدین
لغتنامه دهخدا
موفق الدین . [ م ُ وَف ْ ف َ قُدْ دی ] (اِخ ) ابن طبرزد. رجوع به ابن طبرزد موفق الدین شود.
-
موفق الدین
لغتنامه دهخدا
موفق الدین . [ م ُ وَف ْ ف َ قُدْ دی ] (اِخ ) ابوشاکربن ابی سلیمان داودبن متی بن ابی المعین بن ابی فانه طبیب . رجوع به ابوشاکر... شود.
-
موفق الدین
لغتنامه دهخدا
موفق الدین . [ م ُ وَف ْ ف َ قُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن عباس ، مکنی به ابوطاهر و معروف به ابن برخش ، از مردمان واسط و از بزرگان ادباو شعرا و فضلا و اطبای نامی معاصر المسترشد باﷲ عباسی بود. و گویند خاصیت گیاه معروف مازریون را در معالجه و بهبود مرض استسقا...
-
موفق الدین
لغتنامه دهخدا
موفق الدین . [ م ُ وَف ْ ف َ قُدْ دی ] (اِخ ) عبداﷲبن احمدبن محمدبن قدامة. رجوع به ابن قدامة موفق الدین شود.
-
موفق الدین
لغتنامه دهخدا
موفق الدین . [ م ُ وَف ْ ف َ قُدْ دی ] (اِخ ) عبدالغفار صاحب الجیش از ممدوحان خاقانی شروانی و از رجال قرن ششم هجری است : بگزیده ٔ حق موفق الدین کز باطل شد سپید دیوان . خاقانی .فهرست دول موفق الدین کز خط سعادت اوست عنوان . خاقانی .ختم فضلا موفق الدین ...
-
موفق با
لغتنامه دهخدا
موفق با. [ م ُ وَف ْ ف َ ق ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) طلحةبن متوکل عباسی ، مکنی به ابواحمد ولیعهد و برادر معتمد باﷲ. (یادداشت مؤلف ). الموفق باﷲ تا سنه ٔ 278هَ . ق . حاکم حجاز و بصره بود. (از تاریخ گزیده ص 334). صاحب مجمل التواریخ و القصص گوید: ...
-
موفق شد
دیکشنری فارسی به عربی
أحرَزَ تَقَدُّما
-
موفق شدن
دیکشنری فارسی به عربی
انجح , انجز , صل