کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موفق نشد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
موفق نشدن
دیکشنری فارسی به عربی
فشل
-
حازه ٔ بنی موفق
لغتنامه دهخدا
حازه ٔ بنی موفق . [ زْ زَ ی ِ ب َ م ُ وَ ف ْ ف َ ] (اِخ ) شهری است به سرزمین یمن ، نزدیک حرض پائین زبید. (معجم البلدان ).
-
حازة بنی موفق
لغتنامه دهخدا
حازة بنی موفق . [ حازْ زَ ت ُ ب َ م ُ وَف ْ ف َ ] (اِخ ) رجوع به حازه ٔ... شود.
-
موفق و موید
فرهنگ گنجواژه
با توفیق.
-
جستوجو در متن
-
أخْفَقَ
دیکشنری عربی به فارسی
کست خورد , توفيق نيافت , نافرجام ماند , ناکام شد , موفق نشد , ناتمام ماند , نيمه کاره ماند , بي نتيجه ماند , به ثمر ننشست , نقش برآب شد
-
اشلوسر
لغتنامه دهخدا
اشلوسر. [ اِ ل ُ س ِ ] (اِخ ) (1776 - 1861 م .). یکی از مورخان معروف آلمان بود که تاریخ مکمل ازمنه ٔ قدیم و نیز تاریخ قرن 18 م . را نگاشت . تاریخ عمومی بزرگی هم تألیف کرد که به اکمال آن موفق نشد.
-
رستگار
لغتنامه دهخدا
رستگار. [ رَ ت َ / رَ ] (ص مرکب ) فایز. (دهار). آزادی و رهایی و خلاص و نجات یابنده . (ازناظم الاطباء). خلاص و نجات و فیروزی یابنده . (برهان )(از آنندراج ). فیروزی یافته . (ناظم الاطباء). خلاص شده .نجات یافته عموماً. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخان...
-
هتره
لغتنامه دهخدا
هتره . [ هََ رَ ] (اِخ ) نام شهر مستحکمی که در جنوب نینوای قدیم قرار داشته و مرکز امارت کوچکی از اعراب بوده است . اردشیر اول پادشاه سامانی مدتی شهر مذکور را در محاصره داشت ، ولی موفق بگشودن آن نشد، سرانجام شاهپور اول پس از مدتها محاصره و جنگ آن را گش...
-
تاجه
لغتنامه دهخدا
تاجه . [ ج َ ] (اِخ ) مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: بقول مشهور دختر ذوشفره از ملوک یمن است . جنازه ٔ او را مدتها پس از مرگش یافتند در حالیکه غرق در جواهر گرانبها بوده و لوحه ٔ سنگی در مزارش پیدا شد که از آن چنین برمی آمد که وی از قحطی مرده و حاضر بود...
-
ادریس
لغتنامه دهخدا
ادریس . [ اِ ] (اِخ ) مرینی بن عثمان بن ابی العلاء منسوب بخاندان بنی مرین برادرابی ثابت ، یکی از امرای جهاد و غزا. عامه را بدو توجهی خاص بود و چند بار برای بدست آوردن تاج و تخت اجداد خویش قیام کرد لکن موفق نشد و دچار مصائب و حوادث گوناگون گردید و آنگ...
-
قائم
لغتنامه دهخدا
قائم . [ ءِ ] (اِخ ) (الَ ...) بامراﷲ، محمد نزاربن عبداﷲ المهدی ، مکنی به ابی القاسم خلیفه ٔ دوم از خلفای فاطمی مغرب بود. در زمان پدرش مهدی با او به ولایت عهدی بیعت کردند و به سال 322 هَ . ق . جانشین پدر گردید. دو مرتبه به قصد تصرف مصر با لشکری بدانس...
-
عماد طارمی
لغتنامه دهخدا
عماد طارمی . [ ع ِ دِ رَ ] (اِخ ) (ملا...) ابن محمود طارمی . وی در قریه ٔ طارم از قرای خراسان متولد شد و در آنجا به تحصیل علوم مختلف پرداخت و چون پدرش وصف کرامات شیخ «شاه عالم » ازفقهای گجرات را برای او نقل کرد (که داستان آن مفصلاً در تاریخ النور الس...
-
بث زبینه
لغتنامه دهخدا
بث زبینه . [ ب َ زِ ن َ ] (اِخ ) زینب . زنوبی به ضبط رومیان . نام زن اذینه که چون شوهرش بقتل رسید به اتفاق پسرش وهب اللات زمام حکومت را به دست گرفت . وهب اللات چون میخواست در مقابل روم مستقل شود در سال 271 م . خود را اگوستوس خواند، آنگاه اورلین قیصر ...
-
خسروشاه
لغتنامه دهخدا
خسروشاه . [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) آخرین پادشاه غزنوی است در غزنین . وی پسر بهرامشاه بن مسعودبن ابراهیم بن مسعودبن محمود. بعد از مرگ پدرش (بهرامشاه ) جای او را گرفت لیکن غوریان در این تاریخ قوت گرفته بودند و سلطان سنجر پیر و ضعیف شده بود و ترکان غز در...
-
ناری طغای
لغتنامه دهخدا
ناری طغای . [ طُ ] (اِخ ) ابن کوچ بقابن کیبوقا از ملازمان سلطان ابوسعید بود و سلطان بدو بدگمان شد و وی از خشم سلطان فرار کرد و در خراسان فتنه ها برپا ساخت و با تاشتیمور[ از سرداران ابوسعید ] که به دفع او مأمور گشته بود همدست شد و برای کشتن خواجه غیا...