کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موغان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موغان
لغتنامه دهخدا
موغان . (اِخ ) دهی است از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن . واقع در 15 هزارگزی جنوب داران با 389 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
موغان
لغتنامه دهخدا
موغان . (اِخ ) نام شهر و ولایت مغان . (ناظم الاطباء). نام شهری است در آذربایجان . گویند دشتی و صحرایی دارد در نهایت صفا و نزهت و خرمی . موقان . (از برهان ) : چون فصل زمستان بود به موغان رفتند. (تاریخ جهانگشای جوینی ). و رجوع به مغان و نیز فهرست تاریخ...
-
واژههای مشابه
-
دشت موغان
لغتنامه دهخدا
دشت موغان . [ دَ ت ِ ] (اِخ ) نام سیرگاهی است . (آنندراج ) : بهارخانه ٔ چین عرصه ٔ گلستان است خوان بهار مغانش که دشت موغان است .سلمان (دیوان ص 62).
-
واژههای همآوا
-
موقان
لغتنامه دهخدا
موقان . (اِخ ) مغان . (ناظم الاطباء). شهری است [به آذربادگان ] و مر او را ناحیتی است بر کران دریانهاده و اندر ناحیت موقان دو شهرک دیگر است که هم به موقان بازخوانند و از وی رودینه خیزد و دانکوهای خوردنی و جوال و پلاس بسیار خیزد. (حدود العالم ). ولایتی...
-
جستوجو در متن
-
گاوباری
لغتنامه دهخدا
گاوباری . (اِخ ) (صحرای ...) صحرایی در ناحیت موغان که محمودآباد در آن واقع بود. (نزهة القلوب مقاله ٔ ثالثه ص 91).
-
پول خسرو
لغتنامه دهخدا
پول خسرو. [ خ ُ رَ ] (اِخ ) موضعی نزدیک ابوبکرآباد موغان آذربایجان . (تاریخ غازان خان ص 88).
-
سنگ بر سنگ
لغتنامه دهخدا
سنگ بر سنگ . [ س َب َ س َ ] (اِخ ) گریوه ای است محاذی تومان پیشکین تا کنار آب ارس از ولایت موغان . (از نزهة القلوب ص 90).
-
موغ
لغتنامه دهخدا
موغ . (ص ، اِ) مغ را گویند. (برهان ). ج ، موغان .(ناظم الاطباء). مغ. (زمخشری ). همان مغ است . (آنندراج ) (انجمن آرا). مجوس . (یادداشت مؤلف ) : با قبله ٔ آتشین چو موغندوز آتشهات در فروغند. ؟ (از آنندراج ).و رجوع به مغ شود.
-
پیلسوار
لغتنامه دهخدا
پیلسوار. [ س َ ] (اِخ ) نام موضعی به هشت فرسنگی باجروان و شش فرسنگی جوی نو. سر راه محمودآبادگاوباری به باجروان . (نزهةالقلوب چ اروپا ج 3 ص 181).از نواحی اران و موغان و از اقلیم و پنجم . آن را امیری پیله سوار نام از امرای آل بویه ساخته بوده است ودر زم...
-
سالیان
لغتنامه دهخدا
سالیان . (اِخ ) نام موضعی است در شروان در کنار آب ارس و بعضی گویند نام شهری است از ولایت شروان . (برهان ). بندری است بمیان طرف مشرق و جنوب او متصل به دریای گیلان و دوجانب دیگر برود کرو و صحرای موغان وسعت زمین او طولاً بیست فرسخ و عرضاً ده فرسخ . سمت ...
-
موقان
لغتنامه دهخدا
موقان . (اِخ ) مغان . (ناظم الاطباء). شهری است [به آذربادگان ] و مر او را ناحیتی است بر کران دریانهاده و اندر ناحیت موقان دو شهرک دیگر است که هم به موقان بازخوانند و از وی رودینه خیزد و دانکوهای خوردنی و جوال و پلاس بسیار خیزد. (حدود العالم ). ولایتی...
-
مغان
لغتنامه دهخدا
مغان . [ م ُ ] (اِخ ) نام ولایتی است از آذربایجان و موغان نام شهر آن ولایت است . (برهان ) (آنندراج ). نام ولایتی در آذربایجان که اکنون محل نشیمن ایلات شاهسون است . (ناظم الاطباء). از توابع ولایت اردبیل است که در کنار رود ارس واقع و مسکن طوایف شاهسون ...