کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موظفین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موظفین
لغتنامه دهخدا
موظفین . [ م ُ وَظْ ظَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ موظف . وظیفه داران . || وظیفه خواران . (ناظم الاطباء). مستمری بگیران . || در اصطلاح اداری امروز، آن دسته از کارمندان که از خزانه ٔ دولت با ضوابطی خاص مقرری ماهانه به نسبتی از حقوق دوران خدمت خود دریافت میدارند.
-
جستوجو در متن
-
ابن زنبل
لغتنامه دهخدا
ابن زنبل . [ اِ ن ُ زُم ْ ب ُ ] (اِخ ) احمدبن ابی الحسن علی بن احمد نورالدین محلی شافعی ، معروف به ابن زنبل . از موظفین نظارت عسکر مصر تا سال 920 هَ .ق . منجم و مدعی علم رمل بوده و کتبی نیز در تاریخ و جغرافیا کرده ، از آنجمله : کتاب فتح مصر. کتاب سیر...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) الألفی . یکی از موظفین مزارع امیر عمر پاشاطوسون . او راست : زراعةالقطن و مقاومة آفاته و تحسین انواعه ، مطبعه ٔ المقطم به سال 1911 م . و خلاصةالرز. قال : انه استخلصه من مذاکراته التی قیدها اثناء اشغاله بزراعة الرز فی ...
-
وظیفه
لغتنامه دهخدا
وظیفه . [ وَ ف َ / ف ِ ] (از ع ، اِ) وظیفة. آنچه اجرای آن شرعاً یا عرفاً در عهده ٔ کسی باشد. تکلیف . (از فرهنگ فارسی معین ). کاری که تکلیف دینداری کسی باشد. (ناظم الاطباء). تکلیف دینی . مطلق تکلیف : حافظ وظیفه ٔ تو دعا گفتن است و بس در بند آن مباش که...