کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موطن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
موطن
/mo[w]ten, muten/
معنی
وطن؛ میهن؛ زادگاه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. مولد، زادگاه
۲. اقامتگاه، مقام، منزل
۳. میهن، وطن
دیکشنری
country, fatherland, home, soil
-
جستوجوی دقیق
-
موطن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مولد، زادگاه ۲. اقامتگاه، مقام، منزل ۳. میهن، وطن
-
موطن
فرهنگ فارسی معین
(مُ طِ) [ ع . ] (اِ.) وطن . ج . مواطن .
-
موطن
لغتنامه دهخدا
موطن . [ م َ طِ ] (ع اِ) جای باش مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وطن و جای باش مردم . (ناظم الاطباء). وطن . (غیاث ). آرامگاه . میهن . زاد بوم . جای بودن . اقامتگاه . اقامت جای . مکان . جای . بودنگاه . محل سکونت شخص . باشگاه . (یادداشت مؤلف ). جای ...
-
موطن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَوطن، جمع: مواطن] mo[w]ten, muten وطن؛ میهن؛ زادگاه.
-
موطن
دیکشنری فارسی به عربی
مصفوفة
-
واژههای مشابه
-
موطن گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
وطن اختیار کردن
-
شهر موطن
دیکشنری فارسی به عربی
منزل
-
جستوجو در متن
-
مواطن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ موطن] [قدیمی] mavāten = موطن
-
یار و دیار
فرهنگ گنجواژه
موطن و متعلقات.
-
مولد
واژگان مترادف و متضاد
زادگاه، مسقطالراس، موطن، میهن
-
تبعید کردن
واژگان مترادف و متضاد
اخراج کردن، طرد کردن، راندن (از موطن)
-
وطن
واژگان مترادف و متضاد
اقامتگاه، زادگاه، مسقطالراس، موطن، میهن
-
میهن
واژگان مترادف و متضاد
زادبوم، زادگاه، مسقطالراس، موطن، مولد، وطن