کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موضوعی (برای شخص) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
موضوعي
دیکشنری عربی به فارسی
فرهشتي , ريشه اي , مربوط بموضوع , موضوعي , مطلبي , مقاله اي
-
thematic map, topical map
نقشۀ موضوعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نقشهای که هدف اصلی آن نمایش اطلاعاتی علاوه بر اطلاعات مربوط به عوارض فیزیکی سطح زمین است
-
glossary
فرهنگ موضوعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] سیاههای الفبایی از واژههای تخصصی، همراه با تعریف یا معادل یا هر دو، در یک متن یا موضوع خاص متـ . واژنامۀ موضوعی
-
subject encyclopedia
دانشنامۀ موضوعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] دانشنامه/ دائرهالمعارفی که دربارۀ بخش خاصی از دانش بشری است متـ . دائرهالمعارف موضوعی
-
رستوران موضوعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← غذاخوری موضوعی
-
theme restaurant
غذاخوری موضوعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] غذاخوری با تزییناتی هماهنگ تداعیگر موضوعی خاص متـ . رستوران موضوعی
-
Thematic Mapper, TM
نقشهساز موضوعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نام یکی از حسگرهای ماهوارۀ لندسَت (Landsat)
-
واژهنامۀ موضوعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] ← فرهنگ موضوعی
-
subject bibliography, thematic bibliography, topical bibliography
کتابنگاشت موضوعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] کتابنگاشتی دربارۀ موضوع یا فرد یا محلی خاص
-
axiomatic system, system of axioms
دستگاه اصل موضوعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دستگاهی منطقی شامل تعدادی اصل موضوع که قضیهها با قواعد منطقی از آنها نتیجه میشود
-
دائرهالمعارف موضوعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] ← دانشنامۀ موضوعی
-
موضوعی را روشن کردن
دیکشنری فارسی به عربی
منور
-
جستوجو در متن
-
قطع
لغتنامه دهخدا
قطع. [ ق َ ] (ع مص ) بریدن و جدا کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). گویند: قطعه قطعاً و مَقْطَعاً و تِقِطّاعاً. || گذشتن : قطع النهر قطعاً و قطوعاً؛ عَبَره . || به تازیانه زدن : قطع فلاناً بالقطیع. || چیره شدن : قطعه بالحجة؛ چیره شد بر وی به حجت ....
-
تابعیت
لغتنامه دهخدا
تابعیت . [ ب ِ عی ی َ ] (مص جعلی ، اِمص ) پیروی و اطاعت کردن . (فرهنگ نظام ). تابع بودن . پیرو بودن . || از رعایای یک ملک ودولت بودن . از تبعه ٔ مملکتی محسوب شدن . مثال : تابعیت ایران برای من باعث سرافرازی است . (فرهنگ نظام ).تابعیت : عبارت است از را...