کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موضوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
موضوع
/mo[w]zu'/
معنی
۱. مطلبی که دربارۀ آن بحث میشود.
۲. سوژه.
۳. (صفت) [قدیمی] گذاردهشده؛ نهادهشده.
۴. (صفت) [قدیمی] ساختهشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سوژه، مبحث
۲. مساله، مشکل، مطلب
۳. محمول
۴. باب، خصوص، فقره
۵. قضیه
۶. نهاده، گذارده
۷. وضعشده، قراردادهشده
۸. ساختگی، مصنوع، مجعول، مکذوب
۹. مبتدا ≠ محمول
برابر فارسی
باره، پرسمان، زمینه، نهشته، جستار
دیکشنری
concern, consideration, ground, issue, item, matter, point, proposition, question, stuff, subject, theme, topic
-
جستوجوی دقیق
-
موضوع
واژگان مترادف و متضاد
۱. سوژه، مبحث ۲. مساله، مشکل، مطلب ۳. محمول ۴. باب، خصوص، فقره ۵. قضیه ۶. نهاده، گذارده ۷. وضعشده، قراردادهشده ۸. ساختگی، مصنوع، مجعول، مکذوب ۹. مبتدا ≠ محمول
-
subject, sujet (fr.)
موضوع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] آنچه دربارۀ آن بحث و آزمایش کنند
-
موضوع
فرهنگ واژههای سره
باره، پرسمان، زمینه، نهشته، جستار
-
موضوع
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - نهاده شده ، وضع شده . 2 - امر مورد بحث ، چیزی که دربارة آن بحث کنند. ج . موضوعات .
-
موضوع
لغتنامه دهخدا
موضوع . [ م َ ] (ع ص ، اِ) مرد زیان زده در تجارت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد زیان کرده در تجارت . (ناظم الاطباء). || شتری که بر سر خود بی شبان و راعی چرا کند و به شب به خانه بازآید. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).- بعیر حسن الموضوع ؛ ...
-
موضوع
لغتنامه دهخدا
موضوع . [ م َ ] (ع مص ) وضع. موضع. نهادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بنهادن .(تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به وضع و موضع شود. || سبک و تیزرو گردیدن شتر. (منتهی الارب ).
-
موضوع
دیکشنری عربی به فارسی
زيرموضوع , مبتدا , موکول به , درمعرض گذاشتن , موضوع , مطلب , مقاله , فرهشت , انشاء , ريشه , زمينه , مدار , نت , شاهد , مبحث , عنوان , سرفصل , ضابطه
-
موضوع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَوضوع، جمع: مواضیع و موضوعات] mo[w]zu' ۱. مطلبی که دربارۀ آن بحث میشود.۲. سوژه.۳. (صفت) [قدیمی] گذاردهشده؛ نهادهشده.۴. (صفت) [قدیمی] ساختهشده.
-
موضوع
دیکشنری فارسی به عربی
رييس , سوال , عمل , قضية , مسالة , مقترح , موضوع , نقطة
-
واژههای مشابه
-
niche tourism
موضوعگَردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] بخش تخصصی کوچکی از گردشگری که برای بازار هدفِ (target market) همان بخش جذابیت دارد
-
emerging issue, potential issue
موضوع نوآیند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] مسئلهای که هنوز پیش روی سامانه نیست، اما میتوان آن را چالش آیندۀ سامانه دانست
-
issue survey
پیمایش موضوع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] روشی برای شناسایی موضوعهای نوآیند در حوزههای تخصصی با بهرهگیری از مستندات موجود و آرای طیف گستردهای از کارشناسان
-
حدیث موضوع
لغتنامه دهخدا
حدیث موضوع . [ ح َ ث ِ م َ / مُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از دوازده قسم حدیث ضعیف . رجوع به حدیث شود.
-
موضوع له
لغتنامه دهخدا
موضوع له . [ م َ عُن ْ ل َه ْ ] (ع ص مرکب ،اِ مرکب ) اصطلاح منطق ، معنایی که لفظ در مقابل آن وضع شده است . (یادداشت لغت نامه ). رجوع به موضوع شود.