کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موش و گربه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موش و گربه
فرهنگ گنجواژه
دو دشمن. موش و گربه بازی= جدال و جنجال.
-
واژههای مشابه
-
دول موش،دم موش
لهجه و گویش تهرانی
خیلی کم،باریک.
-
گوش موش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) gušmuš = مرزنگوش
-
موش مرده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (اِمر.) (عا.) کنایه از: فرد حیله گر که ظاهر خود را بی گناه نشان می دهد.
-
تله موش
لغتنامه دهخدا
تله موش . [ ت َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) آلتی برای گرفتار کردن موش . تله که برای گرفتن موش بکار برند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تله شود.
-
دم موش
لغتنامه دهخدا
دم موش . [ دُ ] (اِ مرکب ) درختچه ای است زینتی . (یادداشت مؤلف ).
-
دنب موش
لغتنامه دهخدا
دنب موش . [ دُم ْ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قسمی سوهان . (یادداشت مؤلف ).
-
موش بازی
لغتنامه دهخدا
موش بازی . (حامص مرکب ، اِ مرکب ) نوعی از آتش بازی . (آنندراج ).
-
موش ربای
لغتنامه دهخدا
موش ربای . [ رُ ] (اِ مرکب ) موش ربا. پند. بند. زغن . غلیواج . گوشت ربای . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
-
موش کش
لغتنامه دهخدا
موش کش . [ ک ُ ] (نف مرکب ) هر دوا که برای کشتن موش به کار رود. داروی کشنده ٔ موش . مرگ موش . (یادداشت مؤلف ).
-
موش خرما
دیکشنری فارسی به عربی
سنجاب
-
موش صحرایی
دیکشنری فارسی به عربی
جرذ
-
موش گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
جرذ , فار
-
موش بزرگ
دیکشنری فارسی به عربی
جرذ الهامستر