کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موشگیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موشگیر
لغتنامه دهخدا
موشگیر. (نف مرکب ) که موش را بگیرد. آن که موش را بگیرد. انسان یا حیوانی که موش را بگیرد. (از یادداشت مؤلف ). || (اِ مرکب ) تله . تله که موش را بگیرد. (یادداشت مؤلف ). || زغن و غلیواج . (ناظم الاطباء). موشخوار. گوشت ربا. جنگلاهی . خاد. (یادداشت مؤل...
-
جستوجو در متن
-
دبه
لغتنامه دهخدا
دبه . [دَب ْ ب َ / ب ِ ] (اِ) کنایه از دبر است : گرز به دبه ٔ او درنهد چنانکه بودسزای ، گایان کردن چو رایگان بیند. سوزنی .بباد فتق براهیم و غلمه ٔ عثمان به دبه ٔ علی موشگیر وقت دباب .خاقانی .
-
مرغ
لغتنامه دهخدا
مرغ . [ م ُ ] (اِ) مطلق پرندگان ، و عربان آن را طیر خوانند. (از برهان ). هر طائر که بال و پر و منقار دارد. (غیاث ). مطلق طایر را گویند سوای کرمهای پردار و قدری جثه هم داشته باشد و همچنین مور پردار را مرغ نگویند و پر شرط نیست و لهذا خفاش را که پرواز ا...