کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موس موس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
موس موس
/musmus/
معنی
تملق؛ چاپلوسی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
sycophancy
-
جستوجوی دقیق
-
موس موس
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) (عا.) تملق ، چاپلوسی .
-
موس موس
لغتنامه دهخدا
موس موس . (اِ صوت ) حکایت آواز و صوت لبها که بهم آید و نفس آرام و به توالی به درون کشیده شود خوشایند کودک یا جلب توجه او را.
-
موس موس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عامیانه] musmus تملق؛ چاپلوسی.
-
موس موس
فرهنگ گنجواژه
منت کشی.
-
واژههای مشابه
-
مؤس
لغتنامه دهخدا
مؤس . [ م َ ئو ] (ع ص ) سخن چین و نمام . (ناظم الاطباء). مؤوس . مائس . ممأس . مئوس .
-
مُوس مُوس
لهجه و گویش گنابادی
mosmos در گویش گنابادی در گویش گنابادی به تعلل کردن در انجام کاری و صبر و تفکر بیش از حد قبل از انجام کار گویند.
-
واژههای همآوا
-
موسموس
واژگان مترادف و متضاد
۱. مجیزگویی، تملق، خوشباش ۲. خوشخدمتی، خوشرقصی
-
مُوس مُوس
لهجه و گویش گنابادی
mosmos در گویش گنابادی در گویش گنابادی به تعلل کردن در انجام کاری و صبر و تفکر بیش از حد قبل از انجام کار گویند.
-
جستوجو در متن
-
sniffed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
sniffed، خر خر کردن، بو کشیدن، بینی گرفتن، فن فن کردن، موس موس کردن، استشمام کردن، خرناس کش، اب بینی را بالا کشیدن
-
sniffs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
sniffs، خر خر، خر خر کردن، بو کشیدن، بینی گرفتن، فن فن کردن، موس موس کردن، استشمام کردن، خرناس کش، اب بینی را بالا کشیدن
-
hazel mouse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موس مچاله
-
mousses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موز، موس