کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موسوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
موسوم
/mo[w]sum/
معنی
۱. نامنهادهشده.
۲. معروف.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. نامگذاریشده، اسمگذاریشده، نامنهادهشده، نامیدهشده
۲. نشانکردهشده، داغگذاریشده
برابر فارسی
نامیده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
موسوم
واژگان مترادف و متضاد
۱. نامگذاریشده، اسمگذاریشده، نامنهادهشده، نامیدهشده ۲. نشانکردهشده، داغگذاریشده
-
موسوم
فرهنگ واژههای سره
نامیده
-
موسوم
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - نام نهاده شده ، اسم گذاشته شده . 2 - در فارسی به معنای شناخته .
-
موسوم
لغتنامه دهخدا
موسوم . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از وسم . نشان کرده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث )؛ یا فلان موسوم بالخیر؛ یعنی فلان نشان نیکویی دارد. || داغدار و داغ کرده شده . (ناظم الاطباء). داغدار. (غیاث ) (آنندراج ) : ... و دیگری که به داغ شقاوت موسوم ...
-
موسوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مَوسوم] mo[w]sum ۱. نامنهادهشده.۲. معروف.
-
واژههای مشابه
-
موسوم کردن
واژگان مترادف و متضاد
نامیدن، اسم گذاشتن
-
جستوجو در متن
-
nee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نئو، موسوم به، تولد یافته، زاده
-
مسمی
واژگان مترادف و متضاد
۱. موسوم، نامزد، نامیده ۲. معین
-
keratocele, descemetocele
فتق قرنیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] بیرونزدگی لایۀ عمقی قرنیه موسوم به غشای دِسِمِه
-
اتسام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ) [ ع . ] (اِمص .) نشان دار شدن ، موسوم شدن ، نامیده شدن .
-
ابوحصین
لغتنامه دهخدا
ابوحصین .[ اَ ؟ ] (اِخ ) عیسی ، موسوم به لقمان . صحابی است .
-
ابوالاصبع صوری
لغتنامه دهخدا
ابوالاصبع صوری . [ اَبُل ْ اَ ب َ ع ِ ] (اِخ ) موسوم به سُنیس . محدث است .
-
ذوزید
لغتنامه دهخدا
ذوزید. [ زَ ] (ع اِ مرکب ) مرد موسوم به زید.