کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موسوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موسوق
لغتنامه دهخدا
موسوق . [ م َ ] (ع ص ) کشتی بار کرده . (ناظم الاطباء). رجوع به وُسْق ْ و وسیق و ایساق شود.
-
واژههای همآوا
-
موثوق
واژگان مترادف و متضاد
مطمئن، معتمد، موثق
-
موثوق
فرهنگ فارسی معین
(مَ یا مُ) [ ع . ] (اِمف .) مورد اطمینان ، معتمد، موثق .
-
موثوق
لغتنامه دهخدا
موثوق . [ م َ ] (ع ص ) مستحکم و استوار و ثابت و دارای اعتماد و اعتمادکرده شده . (ناظم الاطباء). استوار. (آنندراج ).- موثوق ٌ به ؛ اعتمادکرده شده به آن . آنکه یا آنچه بدو اعتماد شده است . ثقه شمرده شده : مرجوع الیه در مهمات دولت و موثوق به در رای وتد...
-
موثوق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مَوثوق] [قدیمی] mo[w]suq مورد اعتماد؛ مورد اطمینان قرارگرفته؛ کسی که به او اطمینان و اعتماد شده.