کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موسم بارندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موسم بارندگی
دیکشنری فارسی به عربی
رياح موسمية
-
واژههای مشابه
-
مؤسم
لغتنامه دهخدا
مؤسم . [ م ُ ءَس ْ س َ ] (ع ص ) اسم کرده . (از غیاث ) (از آنندراج ).
-
بی موسم
لغتنامه دهخدا
بی موسم . [ م َ / مُو س ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + موسم عربی ) خارج از فصل و بی هنگام و بی موقع. غیرفصل . (ناظم الاطباء). رجوع به موسم شود.
-
موسم الربيع
دیکشنری عربی به فارسی
فصل بهار , جواني , شباب , بهار زندگاني
-
ablation season
موسم یخکاست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] زمانی از سال که در آن توازن یخسار از بیشینه به کمینه میرسد
-
موسم و روزگار
لهجه و گویش تهرانی
ایام
-
موسم و روزگار
فرهنگ گنجواژه
دوره
-
جستوجو در متن
-
monsoon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موزون، موسم بارندگی، بادموسمی
-
بارسات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] [قدیمی] bārsāt موسم بارندگی.
-
خانقاه
لغتنامه دهخدا
خانقاه . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) علاقه داری درجه ٔ اول مربوط بحکومت درجه ٔ اول آقچه و متعلق بحکومت کلان شبرغان و در حوزه ٔ ولایت مزارشریف واقع است ، این علاقه در 11 هزارگزی جنوب قلعه ٔ قدیمه و شمال غربی آقچه قرار دارد و بین خط 66 درجه و 9 دقیقه و 23 ثان...
-
آن
لغتنامه دهخدا
آن . (ضمیر، ص ) اسم اشاره بدور، چنانکه «این » اسم اشاره به نزدیک است . ج ، آنان ، آنها. و گویند آنان مخصوص بذوی الروح و آنها در غیرذوی الروح و هم در ذوی الروح مستعمل است : نزد آن شاه زمین کردش پیام داروئی فرمای زامهران بنام . رودکی .آمد آن نوبهار توب...