کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مورچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مورچه
/murče/
معنی
حشرهای کوچک با بدنی سه قسمتی که بهصورت اجتماعی زندگی میکند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مورچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِ.) حشره ای است از راستة نازک بالان که تیرة خاصی را به نام تیرة مورچگان در این راسته به وجود می اورند.
-
مورچه
لغتنامه دهخدا
مورچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر مور یعنی مور خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). مور خرد. ذره . ذر.(حاشیه ٔ برهان چ معین ). مصغر مور است هم چنانکه باغچه مصغر باغ باشد. (از برهان ). نوعی از مور که به غایت خرد باشد. (غیاث ) (آنندراج ): ذره ؛ مورچه ٔ خرد....
-
مورچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) murče حشرهای کوچک با بدنی سه قسمتی که بهصورت اجتماعی زندگی میکند.
-
مورچه
دیکشنری فارسی به عربی
نملة
-
مورچه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: murča طاری: mürča طامه ای: murča طرقی: mürča کشه ای: murča نطنزی: murča
-
واژههای مشابه
-
مورچه خوار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خا) (اِ.) پستانداری است از راستة بی دندانان که دارای زبانی طویل و کرمی شکل و پوزه ای باریک و دراز می باشد.
-
مورچه بندی
لغتنامه دهخدا
مورچه بندی . [ چ َ / چ ِ ب َ ] (حامص مرکب ) قلعه بندی و حصاربندی . (ناظم الاطباء) .
-
مورچه پا
لغتنامه دهخدا
مورچه پا. [ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) مورچه پی . مورچپه . ریشی با مویهای کوتاه چون پای مورچه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مورچه پی شود.
-
مورچه پی
لغتنامه دهخدا
مورچه پی . [ چ َ / چ ِ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) ریش از بیخ زده . (ناظم الاطباء). مورچپه . مورچه په . شکلی از اشکال ریش . ریشی با مویهای کوتاه چون پای مورچه . ریش کوتاه و به اندازه ٔ پای مورچه بر گرد رخسار. ریش که اندکی برجای مانده و مازاد زده شده باشد. ...
-
مورچه خانه
لغتنامه دهخدا
مورچه خانه . [ چ َ / چ ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ مورچه . لانه ٔ مورچه . لانه ٔ مور. (از یادداشت مؤلف ) : چنانکه مورچه با دانه چنگال سخت کرده باشد اندرونت از دیوان همچون مورچه خانه ... شده است . (کتاب المعارف ). و رجوع به مورچه و مور شود.
-
مورچه خوار
لغتنامه دهخدا
مورچه خوار. [ چ َ / چ ِ خوا / خا ] (اِ مرکب ) جانورک طاس لغزنده . صاحب طاس لغزنده . (یادداشت مؤلف ). || پستانداری است از راسته ٔ بی دندانان که دارای زبانی طویل و کرمی شکل و پوزه ٔ باریک و دراز می باشد و منحصراً از مورچه تغذیه می کند. دندان ندارد ولی...
-
مورچه خورت
لغتنامه دهخدا
مورچه خورت . [ چ َ خُرْ ] (اِخ ) از دیه های اسپاهان در بلوک برخوار، کنار راه قم و اصفهان میان برج ونداد و کاروانسرای نادرشاه . در 363 هزارگزی تهران . (یادداشت مؤلف ). قصبه ای از دهستان برخوار، بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان واقع در پنجاه هزارگزی شمال اصف...
-
مورچه سواری
لغتنامه دهخدا
مورچه سواری . [ چ َ / چ ِ س َ ] (اِ مرکب ) مورچه ٔ سواری . مورچه های درشت . قسمی مورچه ٔ درشت درازپای که تیز دود.- مثل مورچه سواری ؛ دائم الحرکة. بی سکون . (یادداشت مؤلف ).- مثل مورچه سواری راه رفتن ؛ دائم در حرکت بودن . به تندی حرکت کردن .
-
مورچه گیر
لغتنامه دهخدا
مورچه گیر. [ چ َ / چ ِ ] (نف مرکب ) که مورچه را بگیرد. که شکار مورچه کند. مورچه خوار. رجوع به مورچه خوار در معنی دوم شود. || (اِ مرکب ) حشره ای است ازراسته ٔ رگ بالان شبیه سنجاقک با چهار بال که در روی زمینهای شنی یا خاکی حفره ٔ قیف مانندی برای خود می...