کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مورت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مورت
لغتنامه دهخدا
مورت . (اِ) مورد، که درختچه ٔ زیبایی است . (از یادداشت مؤلف ) : تمام کوچه ها را با مورت فرش کردند، عطریات زیاد بسوختند. (ایران باستان ج 1 ص 817). و رجوع به مورد شود.
-
مورت
لغتنامه دهخدا
مورت . (اِخ ) دهی است از بخش چولد شهرستان ایلام واقع در 3 هزارگزی شمال باختری چولد با 140 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
مورت
لهجه و گویش بختیاری
murt مورد نام نوعى درختچه با برگهاى همیشه سبز.
-
واژههای مشابه
-
چشمه مورت
لغتنامه دهخدا
چشمه مورت . [ چ َ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت که در 75 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه واقع بر سر راه مالرو جیرفت به ساردوئیه واقع است و11 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
چم مورت
لغتنامه دهخدا
چم مورت . [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان هویان بخش ویسیان شهرستان خرم آباد که در 34 هزارگزی باختر هور در کنار خاوری راه شوسه ٔ خرم آباد به اندیمشک واقع است . تپه ماهوری و معتدل است و 200 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ خرم آباد وچشمه ها. محصولش غلات و ل...
-
واژههای همآوا
-
مورط
لغتنامه دهخدا
مورط. [ رِ ] (ع ص ) زمین برآورنده درخت ارطی . (آنندراج ). رجوع به مؤرط شود.
-
مورة
لغتنامه دهخدا
مورة. [ رَ ] (ع اِ) پشم ریخته ٔ گوسفند خواه زنده باشد و یا مرده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
هاروئه
لغتنامه دهخدا
هاروئه . [ ءِ ] (اِخ ) مرکز ناحیه ٔ مورت -و-موزل و ناحیه ٔ اداری نانسی است و در ساحل مادن واقع شده است و 420 تن سکنه دارد.
-
باکارا
لغتنامه دهخدا
باکارا. (اِخ ) باقارا. حاکم نشین ناحیه ٔ مورت و موزل بفرانسه که 5600 تن جمعیت دارد و شیشه سازی آن معروف است . و رجوع به باقارا شود.
-
ژارویل
لغتنامه دهخدا
ژارویل . [ ژارْ ] (اِخ ) نام دهستان مورت و موزل از ایالت نانسی دارای راه آهن و 5270 تن سکنه . بدانجا کوره های مرتفعی برای ذوب فلزات هست .
-
ژربه ویله
لغتنامه دهخدا
ژربه ویله . [ ژِ ب ِ ل ِ ] (اِخ ) نام کرسی بخش مورت -اِ-موزل از ولایت لونه ویل دارای راه آهن و 1596 تن سکنه .
-
باقارا
لغتنامه دهخدا
باقارا. (اِخ ) (تلفظی از باگارا) قصبه ٔ مرکز ناحیه ٔ ولایت مورت و موزل فرانسه . رجوع به باکارا و همچنین به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1200 شود.