کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مود
لغتنامه دهخدا
مود. (اِ) شاهین که عقاب باشد و آن پرنده ای است بزرگ و سیاه که پر او را بر تیر چسبانند. (برهان ). عقاب و آن پرنده ای است مشهور که پر او را بر تیر نصب نمایند و شاه پرندگان است چنانکه شیر بزرگ درندگان است و مود آشیانه بر کوههای بلند گیرد چنانکه الموت را...
-
مود
لغتنامه دهخدا
مود. [ م ِ وَدد ] (ع ص ) دوست بسیارمحبت . (منتهی الارب ، ماده ٔ ودد). آن که بسیار دوستی می کند. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
moud
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مود
-
maud
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مود
-
Maud Gonne
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مود گون
-
Queen Maud Land
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ملکه مود زمین
-
Lucy Maud Montgomery
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لوسی مود مونتگومری
-
کوچ نهارجان بیرجند
واژهنامه آزاد
کوچ نهارجان یا کوچ خراشاد -یا کوچ ترکها - یا کوچ نوفرست یا کوچ مود -کوچ سربیشه
-
مودی
لغتنامه دهخدا
مودی . (ع ص ) هلاک شونده . (منتهی الارب ، از ماده ٔ ودی ) (آنندراج ). فوت شونده و هلاک شونده . (ناظم الاطباء). مود.
-
آلامون
واژهنامه آزاد
(واژگان ساختۀ کاربران) (Alamon) الکترون. جزء نخست به چم (معنی) شرارۀ آتش، مه نورانى و درخشنده است. از این ریشه داریم:الو یا لهیب، و آلاو یا زبانۀ آتش. جزء دوم به چم «ماهیت، چگونگى» است. ستاک آن چنین است:مودن، مود، مون/مونش. از این رو چم بنیادین این ...
-
نهارجانات
لغتنامه دهخدا
نهارجانات . [ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که محدود است از شمال به دهستان شاخنات ، از مشرق به دهستان طبس و از جنوب به دهستان گل فریز و از مغرب به خوسف . موقعیت دهستان کوهستانی است و هوائی نزدیک به اعتدال دارد و محصول عم...
-
ملوخیا
لغتنامه دهخدا
ملوخیا. [ م ُ ] (اِ) به لغت گیلان نوعی از گل خبازی باشد و آن را به شیرازی خطمی می گویند و به ملوکیه مشهور است . (برهان ) (آنندراج ). ملوکیا نیز گویند نوعی از خبازی است . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ج 1 ص 332). نوعی از خبازی . (ناظم الاطباء). نوعی از خط...
-
الموت
لغتنامه دهخدا
الموت . [ اَ ل َ ] (اِخ ) نام قلعه ای است مشهور که مابین قزوین و گیلان واقع است و آن را بسبب ارتفاعی که دارد اله موت گفتندی یعنی عقاب آشیان ، چه اله عقاب و آموت بمعنی آشیان باشد، و چون عقاب در جاهای بلند آشیان میکند آن قلعه را بدین نام خواندند و بکثر...
-
مقام
لغتنامه دهخدا
مقام .[ م َ ] (ع اِ) منزلت . (اقرب الموارد) (محیط المحیط). منزلت . مرتبه . درجه . (از ناظم الاطباء). پایه . رتبه . جایگاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : این فخر جز امین تو را نیست وین مقام کو کرد اختیار ز بهر تو ارتحال . ناصرخسرو.همه را در مقام خویش...