کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موخرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
موخرة
معنی
پروردن , تربيت کردن , بلند کردن , افراشتن , نمودار شدن , عقب , پشت , دنبال , سخت گير , عبوس , سخت ومحکم , عقب کشتي , کشتيدم
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
موخرة
دیکشنری عربی به فارسی
پروردن , تربيت کردن , بلند کردن , افراشتن , نمودار شدن , عقب , پشت , دنبال , سخت گير , عبوس , سخت ومحکم , عقب کشتي , کشتيدم
-
واژههای مشابه
-
موخره
واژگان مترادف و متضاد
پایان (کتاب، رساله)، عقب انداخته ≠ مقدمه
-
مؤخرة
لغتنامه دهخدا
مؤخرة. [ م ُ ءَ خ خ َ رَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث مؤخر. (یادداشت مؤلف ).- مؤخرةالجیش ؛ دنباله . دم لشکر. مقابل مقدمه و مقدمةالجیش . عقب دار. دم دار. (یادداشت مؤلف ).- مؤخرةالرحل ؛ مؤخرالرحل . دنباله ٔ پالان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع ب...
-
مؤخرة
لغتنامه دهخدا
مؤخرة. [ م ُ ءَخ ْ خ ِ رَ] (ع ص ، اِ) تأنیث مؤخر. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). رجوع به مُؤَخَّرَة و ترکیبات ذیل آن شود.
-
مؤخرة
لغتنامه دهخدا
مؤخرة. [ م ُءْ خ ِ رَ ] (ع ص ، اِ) مؤنث مؤخر. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مُؤَخَّرَة و ترکیبات ذیل آن شود.
-
مؤخرة
لغتنامه دهخدا
مؤخرة. [م ُءْ خ َ رَ ] (ع اِ) مؤنث مُؤْخَر. (ناظم الاطباء). رجوع به مُؤْخَر و ترکیبات ذیل مُؤَخَّرَة شود.
-
موخرة الجمجمة
دیکشنری عربی به فارسی
استخوان قمحدوه , استخوان پس سر
-
موخرة السفينة
دیکشنری عربی به فارسی
کشتيدم , صداي قلپ , صداي کوتاه , قسمت بلند عقب کشتي , صداي بوق ايجاد کردن , قورت دادن , تفنگ درکردن , باد وگاز معده را خالي کردن , گوزيدن , باعقب کشتي تصادم کردن , فريفتن , ادم احمق , از نفس افتادن , خسته ومانده شدن , تمام شدن
-
جستوجو در متن
-
کشتیدم
دیکشنری فارسی به عربی
موخرة , موخرة السفينة
-
نمودار شدن
دیکشنری فارسی به عربی
موخرة
-
سخت ومحکم
دیکشنری فارسی به عربی
موخرة
-
عقب کشتی
دیکشنری فارسی به عربی
موخرة
-
استخوان قمحدوه
دیکشنری فارسی به عربی
موخرة الجمجمة